بازگشت

مقام ثبوت و مقام اثبات


اصطلاحي طلاب علوم دينيه دارند، مي گويند: مقام ثبوت و مقام اثبات. مقام ثبوت يعني مقام واقع. در مقام واقع و نفس الامر، هر چيزي در يك حد و درجه اي است. به قول فلاسفه ي جديد، شي في نفسه و شي براي ما. مقام ثبوت، مقام شي في نفسه است و مقام اثبات، مقام شي براي ماست.

توضيح مطلب اين است: فرض كنيد يك عده پزشك قلب در يك شهر وجود دارند. در مقام واقع و نفس الامر ممكن است همه ي اينها در يك درجه باشند و ممكن است آقاي «الف» درجه اش در حد اعلا باشد يعني بهترين و متخصص ترين و عالمترين طبيب قلب باشد، آقاي «ب» درجه ي دوم، آقاي «ج» درجه ي سوم و آقاي «د» درجه ي چهارم باشد. اما مردم چگونه مي شناسند؟ آنها در نزد مردم چه ارزش و اعتباري دارند؟ آيا ارزش و اعتباري كه اجتماع براي آنها قائل است، با ارزش و اعتباري كه در واقع و نفس الامر دارند يكي است؟ آقاي «الف» كه پزشك درجه ي اول قلب است، جامعه هم او را به عنوان پزشك درجه ي اول مي شناسد؟ آقاي «ب» كه پزشك درجه ي دوم اين شهر است، جامعه هم او را پزشك درجه ي دوم مي شناسد؟ گاهي همين طور است. ولي ممكن است عكس مطلب باشد؛ يعني اجتماع در اثر عواملي، تبليغاتي، اشتباهاتي، جرياناتي، در مقام اثبات و در مقام شي براي ما، درست برخلاف واقع قضاوت كند: پزشك درجه ي چهارم را اول بداند، سوم را درجه ي دوم و دوم را درجه ي سوم بداند و آن را كه در واقع درجه ي اول است، درجه ي چهارم به شمار مي آورد. پس در اينجا مقام اثبات با مقام ثبوت فرق مي كند، شي براي ما با شي في نفسه فرق مي كند.

پس اينكه مي گويم حسين بن علي ارزش امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد، مقصود اين است كه در جهان اسلام بالا برد نه در اسلام. در متن اسلام، در مقام ثبوت، در مقام شي في نفسه، در اختيار حسين بن علي عليه السلام يا پيغمبر صلي الله عليه و آله يا علي بن ابيطالب عليه السلام نيست كه كه ارزش اصلي را بالا يا پايين ببرند. خداست كه براي هر اصلي از اصول اسلام ارزش معيني قائل شده است. ولي از نظر جامعه ي اسلامي، آيا جامعه ي اسلامي ارزشهاي اسلامي را در آن حدي كه وجود دارد و هست، در آن حدي كه در مقام ثبوت و در مقام شي في نفسه هست، مي شناسد؟ ممكن است جامعه آن طور نشناسد و گاهي درست معكوس بشناسد؛ يعني اشيائي كه ارزش درجه ي اول را دارند، در نظر اجتماع اسلامي ارزش درجه ي آخر را داشته باشند و آن كه ارزش درجه ي آخر را دارد، ارزش


درجه ي اول را داشته باشد. علي عليه السلام فرمود:من چنين پيش بيني مي كنم كه اسلام در ميان مردم به حالت پوستيني در آيد كه آن را وارونه پوشيده اند «و لبس الاسلام لبس الفر و مقلوبا) [1] ، همان طور كه پوستيني را وارونه مي پوشند، مردم اسلام را وارونه تلقي كنند، رو را به جاي پشت و پشت را به جاي رو بگيرند. در اين صورت نه تنها چنين پوستيني گرمي ندارد، بلكه چيز مضحك و موحشي هم از آب در مي آيد. اگر ارزشهاي اسلامي معكوس شود، ارزش درجه ي اول درجه ي آخر شمرده شود و درجه ي آخر درجه ي اول [2] معنايش همان اسلامي است كه وارونه شده، پوستيني است كه آن را وارونه پوشيده اند.

از نظر مسلمين، ارزش امر به معروف و نهي از منكر متفاوت است. اين مسأله را از نظر علماي اسلامي توضيح مي دهم. البته علماي اسلامي تحت اين عنوان يعني «ارزش امر به معروف و نهي از منكر چقدر است» بحث نكرده اند، ولي مسأله اي را بحث كرده اند كه از آن مي توان به ارزش امر به معروف و نهي از منكر در نظر علما پي برد. اصلي در اسلام است. حديث نبوي است كه بر طبق آن همه ي علماي اسلام نظر مي دهند و آن اينكه پيغمبر اكرم فرمود: «اذا اجتمعت حرمتان تركت الصغري للكبري» اگر دو ارزش، دو امر محتوم در اسلام با يكديگر اجتماع پيدا كنند يعني تزاحم پيدا كنند، بايد كوچكتر را رها كنيد، بزرگتر را بگيريد. اين مطلب مثالهاي خيلي واضحي دارد. مثال معروفي كه ذكر مي كنند اين است: وارد زمين غصبي شدن حرام است. اگر شما ديديد در يك زمين غصبي، يك انسان و حتي يك حيوان و نفس محترمي در آب افتاده و دارد غرق مي شود، چه بايد بكنيد؟ يا بايد پا روي زمين غصبي بگذاريد - كه اين في حد ذاته حرام است - و برويد او را نجات بدهيد، يا به خاطر اينكه به زمين غصبي وارد نشويد سر جايتان بايستيد تا آن نفس محترم هلاك شود. اينجا چه بايد كرد؟ دو حرمت است: يكي حرمت مال كه قوانين مالي بايد محفوظ بماند، احترام مال مشروع مردم بايد محفوظ بماند، بدون رضايت صاحبش نبايد به آنجا وارد شد، و ديگر احترام نفس و جان. احترام مال هرگز


به پاي احترام جان نمي رسد. شما اگر بناست از اين دو احترام يكي را فداي ديگري كنيد، بايد مال را فداي جان كنيد، و در آن وقت اگر وارد زمين غصبي شويد نه تنها گناهي مرتكب نشده ايد بلكه ثوابي مرتكب شده ايد، اطاعتي كرده ايد.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 107.

[2] فرض کنيد ارزش ناخن گرفتن که در روز جمعه مستحب است آنقدر بالا بيايد که جاي امر به معروف و نهي از منکر را بگيرد، يا شانه زدن موي سر يا موي ريش به اندازه امر به معروف و نهي از منکر و بالاتر از آن ارزش پيدا کند و يا زيارت مستحبي رفتن در حد ارزشهاي درجه‏ي اول شمرده شود.