بازگشت

امر به معروف و نهي از منكر در قرآن


لازم است بحث بيشتري درباره ي خود اين اصل بكنيم. اساسا مورد احتياج ماست كه اين اصل را بشناسيم، اصلي كه پيغمبر اسلام اينچنين بر آن تكيه مي كند، اصلي كه اگر تنها به قرآن مراجعه كنيم و به احاديث نبوي و ائمه ي اطهار توجهي نكنيم. به فقه اسلام - كه از صدر اسلام يكي از كتابهاي فقهي، يكي از ابواب فقهي «باب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر» است [1] - مراجعه نكنيم، فقط خود قرآن را در نظر بگيريم، متوجه مي شويم كه اين موضوع در اين كتاب مقدس آسماني چقدر تكرار شده است و چه اندازه بدبختي ملل گذشته را مستند مي كند به اينكه امر به معروف و نهي از منكر نداشته اند: «فلو لا كان من القرون من قبلكم اولوا بقية ينهون عن الفساد» [2] چرا در نسلهاي گذشته يك عده مردم صاحب مايه (مايه ي عقلي، فكري، روحي) نبودند كه با فسادها مبارزه كنند تا در نتيجه اين ملتها در اثر فسادها تباه نشوند، منقرض و هلاك نشوند؟ درباره ي قوم ديگر مي فرمايد: «كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون» [3] اينها بدبخت و بيچاره شدند، به هلاكت رسيدند، از ميان رفتند، چرا؟ چون نهي از منكر نمي كردند، با فساد مبارزه نمي كردند و بسيار بد مي كردند.

خطاب به مسلمانان مي فرمايد: «ولتكن منكم امة يدعون الي الخير و يأمرون


بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون» [4] بايد در ميان شما يك امت، يك جمعيت كارش امر به معروف و نهي از منكر باشد. [اين معني در صورتي است كه] «من» را «من» تبعيضي بگيريم. اگر طور ديگر تفسير كنيم معنايش اين است: از شما امت چنين امتي بايد ساخته شود، يعني همه ي شما بايد چني امتي باشيد (امر به معروف و نهي از منكر كنيد). هر دو تفسير درست است و با هم منافات ندارند، چون امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه ي عمومي است براي همه ي مردم و وظيفه ي خاصي است براي يك طبقه ي معين كه از حد عامه ي مردم بيرون است. بايد از ميان شما چنين جمعيتي باشد يا بايد شما امت چنين امتي باشيد كه كارتان دعوت به خير، امر به معروف و نهي از منكر باشد. «و اولئك هم المفلحون» تنها چنين امتي كه در ميان آنها دعوت به خير، امر به معروف و نهي از منكر وجود دارد مي تواند رستگار، سرفراز، سعادتمند، و مستقل باشد، صلاح و رستگاري داشته باشد.

در سوره ي آل عمران آيات مربوط به امر به معروف و نهي از منكر زياد است. آيه اي كه خواندم، بعد از اين آيه است: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» [5] مردم را دعوت به اتحاد و از تفرقه نهي مي كند و پرهيز مي دهد: بپرهيزيد اي مسلمانان از اينكه در ميان شما تفرقه و اختلاف وجود داشته باشد؛ كوشش كنيد اختلافاتي كه به وجود آمده است حل كنيد، اختلافات را كمتر كنيد، دائما شكافها را زياد نكنيد. از اين شكافها كه روز به روز بيشتر مي شود چه كسي استفاده مي برد؟ آيا غير از دشمن اسلام كس ديگري استفاده مي برد؟ آيا دشمن از ما چه مي خواهد؟ غير از اين مي خواهد كه ما به نامهاي مختلف مذهبي و فرقه اي دائما به جان يكديگر بيفتيم، يكديگر را فحش بدهيم؟! قرآن مي گويد از تفرقه بپرهيزيد. بعد مي فرمايد: «ولتكن منكم امة يدعون الي الخير». مثل اينكه در اينجا منظور قرآن از «خير» بيشتر همان اتحاد است. يعني در ميان شما بايد جمعيتي باشد كه هميشه مسلمين را دعوت به وحدت و اتحاد كنند، با تفرقه ها و افتراقهايي كه ميان مسلمين هست مبارزه كنند و بجنگند. بعد مي فرمايد: «و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا» [6] مانند جمعيتهايي كه متفرق و مختلف شدند، دسته دسته و فرقه فرقه شدند نباشيد.


آيا اين عجيب نيست كه در ميان دو آيه كه هر دو دعوت به اتحاد و پرهيز از تفرق است، اين آيه مي فرمايد: «ولتكن منكم امة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم الفلحون» اين كأنه درست مي رساند كه قرآن در ميان خيرها، حسن تفاهم و وحدت و اتفاق ميان مسلمين را خيري كه مادر و مبدأ همه ي خيرهاست مي داند و در ميان منكرات و زشتيها و پليديها، آن كه را از همه پليدتر و زشت تر و بدتر مي داند اختلاف و تفرق است به هر نام و عنواني.

آيه ي ديگر مي فرمايد: «كنتم خير امة اخرجت للناس» مسلمانان! شما بهترين امتي هستيد كه به نفع بشريت ظهور كرده ايد، يعني ملتي بهتر از شما به نفع بشريت ظهور نكرده است، چرا؟ به موجب چه خاصيتي؟ «تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر» [7] به دليل آنكه شما آمر به معروف و ناهي از منكر هستيد. از همين جا به قول منطقيين به عكس نقيض بايد بفهميم: پس ما، امت اسلام و بهترين امتها براي بشر نيستيم چون ما آمر به معروف و ناهي از منكر نيستيم. در نتيجه نمي توانيم ادعاي شرف و بزرگي كنيم، نمي توانيم افتخاري داشته باشيم، اسلام ما اسلام واقعي نيست.


پاورقي

[1] يعني همان طور که کتاب الزکاة، کتاب الصيام، کتاب الحج، کتاب الجهاد در باب عبادات داريم، کتاب البيع، کتاب الاجاره در معاملات داريم، کتاب الطلاق، کتاب الارث، کتاب الديات و کتاب الحدود و القصاص داريم. کتاب الامر بالمعروف و النهي عن المنکر نيز داريم.

[2] هود / 116.

[3] مائده / 79.

[4] آل عمران / 104.

[5] آل عمران / 103.

[6] آل عمران / 105.

[7] آل عمران / 110.