بازگشت

ارزش عامل امر به معروف و نهي از منكر


اما عامل سوم كه عامل امر به معروف و نهي از منكر است و ابا عبدالله عليه السلام صريحا به اين عامل استناد مي كند. در اين زمينه احاديث پيغمبر و هدف خود استناد مي كند و مكرر نام امر به معروف و نهي از منكر را مي برد، بدون اينكه اسمي از بيعت و دعوت مردم كوفه ببرد. اين عامل ارزش بسيار بسيار بيشتري از دو عامل ديگر به نهضت حسيني مي دهد. به موجب همين عامل است كه اين نهضت شايستگي پيدا كرده است كه براي هميشه زنده بماند، براي هميشه يادآوري شود و آموزنده باشد. البته همه ي عوامل آموزنده هستند ولي اين عامل آموزندگي بيشتري دارد، زيرا نه متكي به دعوت است و نه متكي به تقاضاي بيعت؛ يعني اگر دعوتي از امام نمي شد، حسين بن علي عليه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهي از منكر نهضت مي كرد. اگر هم تقاضاي بيعت از او نمي كردند، باز ساكت نمي نشست. موضوع خيلي فرق مي كند و تفاوت پيدا مي شود.

به موجب عامل اول، چون مردم كوفه دعوت كردند و زمينه ي پيروزي صدي پنجاه يا كمتر آماده شده است، امام حركت مي كند. يعني اگر تنها اين عامل در شكل دادن نهضت حسيني مؤثر بود، چنانچه مردم كوفه دعوت نمي كردند حسين عليه السلام از جاي خود تكان نمي خورد. به موجب عامل دوم، از امام بيعت مي خواهند و مي فرمايد با شما بيعت نمي كنم. يعني اگر تنها اين عامل مي بود، چنانچه حكومت وقت از حسين عليه السلام بيعت نمي خواست، او با آنها كاري نداشت، مي گفت شما با من كار داريد، من كه با شما كاري ندارم؛ شما از من بيعت نخواهيد، مطلب تمام است. پس به موجب اين عامل، اگر آنها تقاضاي بيعت نمي كردند، ابا عبدالله هم آسوده و راحت بود، سر جاي خود نشسته بود، حادثه و غائله اي به وجود نمي آمد.


اما به موجب عامل سوم، حسين يك مرد متعرض و منتقد است، مردي است انقلابي و قيام كننده، يك مرد مثبت است. ديگر انگيزه ي ديگري لازم نيست. همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام، و حرام خدا حلال شده است، بيت المال مسلمين در اختيار افراد ناشايسته قرار گرفته و در غير راه رضاي خدا مصرف مي شود و پيغمبر اكرم فرمود: هر كس چنين اوضاع و احوالي را ببيند «فلم يغير عليه بفعل و لا قول» و در صدد دگرگوني آن نباشد، مقام اعتراض برنيايد «كان حقا علي الله ان يدخله مدخله» [1] شايسته است (ثات است در قانون الهي) كه خدا چنين كسي را به آنجا ببرد كه ظالمان، جابران، ستمكاران، و تغيير دهندگان دين خدا مي روند، و سرنوشت مشترك با آنها دارد. به گفته ي جدش استناد مي كند كه در چنين شرايطي كسي كه مي داند و مي فهمد و اعتراض نمي كند، با جامعه ي گنهكار خود سرنوشت مشترك دارد. تنها اين حديث نيست، احاديث ديگري از شخص پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله در اين زمينه هست.

حديثي داريم كه امام رضا عليه السلام از پيغمبر اكرم نقل مي كند و آن اين است: «اذا تواكلت الناس الامر بالمعروف و النهي عن المنكر» هرگا مردم امر به معروف و نهي از منكر را به عهده ي همديگر بگذارند (يعني هر كس سكوت كند به انتظار اينكه ديگري امر به معروف و نهي از منكر كند و در نتيجه هيچ كس قيام نكند) «فليأذنوا بوقاع من الله» [2] پس براي عذاب الهي منتظر و آماده باشند. چه عذابي؟ سنگ از آسمان بيايد؟ نه، عذاب الهي در آيه ي قرآن چنين تفسير شده است:

قل هو القادر علي ان يبعث عليكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم بأس بعض. [3] .

(از عذاب خدا بترسيد) بگو خدا قادر است كه از بالاي سر شما بر شما عذاب بفرستد يا از زير پاي شما عذاب را بجوشاند يا شما را دسته دسته كند، يا اينكه زيان خود شما را به خود شما برساند (يعني خودتان را به جان يكديگر بيندازد).

اهل بيت در روايات خود چنين معني مي كنند: عذاب بالاي سر يعني شما از


مافوق ها عذاب مي بينيد، عذاب از زير پا يعني از طبقه ي مادون عذاب مي بينيد. پيغمبر اكرم فرمود: وقتي مردم امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، منتظر و مطمئن كه پشت سر آن عذاب الهي مي آيد.

حديث ديگري از پيغمبر اكرم است كه آن را، هم علماي شيعه در كتب معتبر خود مثل اصول كافي روايت كرده اند و هم علماي اهل تسنن، غزالي اين حديث را در احياء العلوم نقل مي كند و سند آن در كتب حديث اهل تسنن هست:

لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر او يسلطن الله عليكم شراركم فيدعوا خياركم فلا يستجاب لهم. [4] .

يعني بايد امر به معروف و نهي از منكر را داشته باشيد، ايندو بايد وجود داشته باشند و گرنه بدان شما بر شما مسلط مي شوند، بعد خوبان شما مي خوانند و به آنها جوابي داده نمي شود.اكثر اين طور معني مي كنند كه بعد از آنكه بدان شما بر شما مسلط شدند، نيكان شما به درگاه الهي مي نالند و خداوند دعاي آنها را مستجاب نمي كند. يعني قومي كه امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، خاصيتشان اين است كه خداوند رحمت خود را از آنها مي گيرد؛ هر قدر خدا را بخوانند دعاي آنها به موجب اين گناه مستجاب نمي شود. ولي غزالي معني لطيفي براي اين آيه كرده است - با اينكه مرد به اصطلاح درويشي است و در مسائل اجتماعي ديده نمي شود - مي گويد معني اين جمله (فيدعوا خياركم فلا يستجاب لهم) اين نيست كه خدا را مي خوانند و خدا دعاي آنها را مستجاب نمي كند. معنايش اين است: وقتي كه امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند آنقدر پست مي شوند، آنقدر رعبشان، مهابتشان، عزتشان، كرامتشان از بين مي رود كه وقتي به درگاه همان ظلمه مي روند، هر چه ندا مي كنند به آنها اعتنا نمي شود. يعني پيغمبر فرمود: اگر مي خواهيد عزت داشته باشيد و ديگران روي شما حساب كنند، امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر نداشته باشيد اولين خاصيت آن ضعف شماست، پستي و ذلت شماست، دشمن هم روي شما حساب نمي كند.




بر در ارباب بي مروت دنيا

چند نشيني كه خواجه كي بدر آيد



آنوقت مثل يك برده و بنده، هر چه التماس كنيد كسي جوابتان را نخواهد داد. معني بسيار لطيفي است. ما چنين اصل قطعي در اسلام داريم و وجود مقدس ابا عبدالله عليه السلام به اين اصل استناد كرده است و چنين مي فهماند كه فرضا مردم كوفه مرا دعوت نمي كردند، فرضا دستگاه يزيد از من بيعت نمي خواست، من به موجب اصل امر به معروف و نهي از منكر ساكت نمي نشستم.


پاورقي

[1] تاريخ طبري / ج 4 / ص 304.

[2] فروع کافي، ج 5 / ص 59.

[3] انعام / 65.

[4] فروع کافي، ج 4 / ص 56.