بازگشت

ارزش عامل تقاضاي بيعت و امتناع امام


ولي عامل تقاضاي بيعت و امتناع امام - كه از همان روزهاي اول ظاهر شد - ارزش بيشتري نسبت به مسأله ي دعوت، به نهضت حسيني مي دهد. به جهت اينكه روزهاي اول است، هنوز مردمي اعلام ياري و نصرت نكرده اند، دعوت و اعلام


وفاداري نكرده اند. يك حكومت جابر و مسلط، حكومتي كه در بيست سال گذشته در دوران معاويه خشونت خودش را به حد اعلي نشان داده است [تقاضاي بيعت مي كند.] معاويه مخصوصا در ده سال دوم حكومت و سلطنت خود به قدري خشونت نشان داد كه به اصطلاح تسمه از گرده ي همه كشيد؛ كاري كرد كه در تمام قلمرو او حتي مدينه ي طيبه و مكه ي معظمه در نمازهاي جمعه علي بن ابيطالب را علي رؤوس الأشهاد به عنوان يك عمل عبادي لعنت مي كردند، و اگر صداي كسي در مي آمد ديگر اختيار سرش را نداشت، سرش از خودش نبود. آنچنان تسمه از گرده ها كشيده بود كه در اواخر عهد او نام علي را بر زبان آوردن جرم بود. (اين، متن تاريخ است.) اگر مي خواستند بگويند علي بن ابيطالب، با اشاره و بيخ گوشي مي گفتند. كار به آنجا كشيده بود كه اگر حديثي مربوط به علي بود و در آن فضيلتي ولو كوچكترين فضيلت از علي گنجانده شده بود، محدثين و راويها - كه احاديث را براي يكديگر روايت مي كردند - در صندوقخانه هاي خلوت، پرده ها را مي آويختند، درها را مي بستند، يكديگر را قسم مي دادند كه اين را فاش نكني، از قول من همه جا نقل نكني، اگر مي خواهي روايت كني براي آدمي روايت كن كه صد در صد راوي باشد و جذب كند و افشا نكند.

در يك چنين شرايط سختي جانشين همين آدم خليفه شده است و از او جوانتر، مغرورتر، سفاكتر و بي سياست كه حتي ملاحظات سياسي را هم نمي كند. آنوقت «نه» گفتن در مقابل چنين قدرتي كار كوچكي نيست (بايد بيعت كني! خير، بيعت نمي كنم؛ اگر تمام وجودم را قطعه قطعه كنيد بيعت نمي كنم) از اين نظر كه مي بينيم در اين حال امام به تنهايي و بشخصه در مقابل تقاضاي نامشروع يك قدرت بسيار بسيار جبار ايستاده است بدون اينكه نامي از اعوان و انصار باشد، حتي صده ي ده هم احتمال موفقيت باشد؛ و از اين نظر كه حاضر نيست رأي و عقيده ي خودش را بفروشد و تظاهر كند؛ چون بعدها تاريخ نخواهند گفت حسين به زور و جبر بيعت كرد. همينهايي كه بيعت را به جبر مي گيرند، تاريخ را هم به زور پول مي سازند، همان طور كه ساختند. معاويه و اطرافيانش قسمتي از بيت المال مسلمين را به اصطلاح امروز صرف اجير كردن و استخدام روحانيت آن روز مي كردند؛ راويهاي بي بند و بار، بي عقيده و بي ايمان را با زور پول مي خريدند و آنها احاديث پيغمبر را تغيير مي دادند، اسمها را در احاديث پيغمبر عوض مي كردند، حديثي در مدح دشمنان علي وضع مي كردند.


مورخين نوشته اند سمرة بن جندب هشت هزار مثقال زر گرفت و يك حديث عليه علي بن ابيطالب جعل كرد. بنابراين براي آنها تغيير دادن تاريخ كار مشكلي نبود. اگر هم بعدها بخشي از تاريخ ماند، به واسطه ي عملياتي نظير نهضت حسيني بود و الا اگر حسين عليه السلام هم سكوت مي كرد، تاريخ هم تغيير كرده بود. پس اين عامل ارزش بالاتر و بيشتري نسبت به عامل مردم كوفه، به نهضت ابا عبدالله عليه السلام مي دهد.