بازگشت

انواع تحريف


تحريف انواعي دارد و از همه مهمتر اين است كه تحريف يا لفظي است و يا معنوي. تحريف لفظي اين است كه ظاهر يك چيز را عوض كنند. مثلا شخصي سخني به شما گفته است، شما يك چيزي از گفته ي او كم كنيد، يا يك چيزي روي گفته ي او بگذاريد، و يا جمله هاي او را پس و پيش كنيد كه معني اش فرق كند. بالاخره در ظاهر و در لفظ سخن او تصرف كنيد؛ اين را مي گويند «تحريف لفظي».

اما تحريف معنوي اين است كه شما در لفظ تصرف نمي كنيد، لفظ همين است كه هست، ولي اين لفظ را طوري مي شود معني كرد كه همان معني صاف و راست و مستقيم آن است، مقصود گوينده هم همين بوده است، و طور ديگري مي توان معني كرد كه خلاف مقصد و مقصود گوينده است. وقتي كه مي خواهيد اين كلام را براي او شرح بدهيد آن را طوري معني مي كنيد كه مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلي گوينده. اين را مي گويند «تحريف معنوي».

در قرآن كريم كلمه ي «تحريف» [به كار رفته است] مخصوصا در مورد يهوديها كه اينها قهرمان تحريف در جهان اند، نه امروز، از وقتي كه تاريخ يهوديت در دنيا به وجود آمده است. نمي دانم اين نژاد چه نژادي است كه تمايل عجيبي به قلب حقايق و تحريف كردن دارد و لهذا هميشه كارهايي را در اختيار مي گيرند كه در آن كارها بشود حقايق را تحريف و قلب كرد. من شنيده ام بعضي از همين خبرگزاريهاي معروف دنيا (داعي ندارم اسم ببرم) كه راديوها و روزنامه ها هميشه از اينها نقل مي كنند، منحصرا مال يهوديهاست، چرا؟ براي اينكه بتوانند قضايا را در دنيا آن طوري كه در دل خودشان مي خواهد منعكس كنند و قرآن چه عجيب درباره ي اينها حرف مي زند! اين خصيصه ي يهوديگري كه تحريف است، در قرآن به صورت يك خصيصه ي نژادي شناخته شده است.

در يكي از آيات قرآن در سوره ي بقره مي فرمايد: «أفتطمعون أن يؤمنوا لكم» مسلمانان! شما طمع بسته ايد كه اينها به شما راست بگويند؟ اينها همانها هستند كه با موسي مي رفتند، سخن خدا را مي شنيدند، از همان جا كه برمي گشتند، در ميان قومشان كه مي خواستند نقل كنند، زير و رويش مي كردند. «أفتطمعون أن يؤمنوا لكم و


قد كان فريق منهم يسمعون كلام الله ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه» [1] تحريف هم كه مي كردند نه از باب اينكه نمي فهميدند و عوضي بازگو مي كردند؛ نه، ملت باهوشي هستند، خوب هم مي فهميدند. در عين اينكه خوب مي فهميدند مع ذلك سخنان را كج مي كردند، بر عكس براي مردم بيان مي كردند. تحريف همين است: پيچ دادن، كج كردن يك چيز، آن را از مسير اصلي منحرف كردن. اينها در كتابهاي الهي تحريف كردند. قرآن بسياري از جاها كلمه ي «تحريف» را [آورده] يا اين كلمه را هم نياورده به صورت ديگري مطلب را بيان كرده است، ولي مفسرين ذكر كرده اند كه تحريفي كه قرآن ذكر مي كند، اعم است از تحريف لفظي و تحريف معنوي؛ يعني بعضي از اين تحريفها كه صورت گرفته است، در لفظ بوده است و بعضي در تفسير و معني نه در لفظ، كه چون از مطلب خيلي خارج مي شوم، نمي خواهم در اطراف اين مطلب زياد بحث بكنم.

پس تحريف لفظي داريم و تحريف معني. الآن چيزي يادم افتاد، بد نيست عرض بكنم. يك نفر از علماي تهران در ايام جواني اش نقل مي كرد، مي گفت يك مداحي از همين تهران آمده بود مشهد؛ روزها مي آمد داخل مسجد گوهرشاد، در صحن مي ايستاد و شعر و مديحه مي خواند. اين شخص رفته بود آن بيچاره را دست انداخته بود. مي گفت آن غزل معروف منسوب به حافظ رامي خواند:



اي دل غلام شاه جهان باش

پيوسته در حمايت لطف اله باش



تا آنجا كه:



قبر امام هشتم و سلطان دين رضا

از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش



رفته بودم به او گفته بود چرا اين شعر را غلط مي خواني؟ (حالا آن بيچاره درست مي خواند.) گفته بود: مگر چطور بايد بخوانم؟ گفته بود: نه اين شعر اين طور است:



قبر امام هشتم و سلطان دين رضا

از جان ببوس و بر در آن باركاه باش



گفت: باركاه باش يعني چه؟ گفت: يعني وقتي رسيدي به دم در حرم، فورا خودت را مثل يك باركاه كه از روي الاغ مي اندازد زمين، بينداز زمين. گفت: عجب! معنايش اين است؟ گفت: آري. ديگر بعداز اين، اين شعر به اينجا كه مي رسيد، اين مداح بيچاره مي گفت «چون باركاه باش» و خودش را هم مي انداخت. اين را مي گويند «تحريف».



پاورقي

[1] بقره / 75.