بازگشت

نهضت حسيني، عامل شخصيت يافتن جامعه ي اسلامي


يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم [1] .

اين مطلب را مكرر بر زبان مي آوريم كه حسين بن علي عليه السلام با آن جانبازي كه كرد اسلام را تجديد حيات و درخت اسلام را با ريختن خون خود آبياري نمود: «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت في الله حق جهاده» [2] شهادت مي دهم كه تو اقامه ي نماز كردي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي و در راه خدا جهاد نمودي و حق جهاد را بجا آوردي.

لازم است ما از خود سؤال كنيم كه چه رابطه اي ميان شهادت حسين بن علي و نيرو گرفتن اسلام و زنده شدن اصول و فروع دين وجود دارد؟ زيرا مي دانيم صرف اينكه خوني ريخته بشود منشأ اين امور نمي شود. بنابراين ميان قيام و نهضت و شهادت حسين بن علي و اين آثاري كه ما مي گوييم و مدعي آن هستيم و واقعا تاريخ هم نشان مي هد كه حقيقت دارد، چه رابطه اي وجود دارد؟ اين رابطه را ما وقتي


مي توانيم درك بكنيم كه موضوع گفته شده در دو گفتار پيشين را كاملا در نظر بگيريم.

اگر شهادت حسين بن علي صرفا يك جريان حزن آور مي بود، اگر صرفا يك مصيبت مي بود، اگر صرفا اين مي بود كه خوني بنا حق ريخته شده است و به تعبير ديگر صرفا نفله شدن يك شخصيت مي بود ولو شخصيت بسيار بزرگي، هرگز چنين آثاري را به دنبال خود نمي آورد. شهادت حسين بن علي از آن جهت اين آثار را به دنبال خود آورد كه - به تعبيري كه عرض كرديم - نهضت او يك حماسه ي بزرگ اسلامي و الهي بود؛ از اين جهت كه اين داستان و تاريخچه، تنها يك مصيبت و يك جنايت و ستمگري از طرف عده اي جنايتگر و ستمگر نبود، بلكه يك قهرماني بسيار بسيار بزرگ از طرف همان كسي بود كه جنايتها را بر او وارد كردند.

شهادت حسين بن علي حيات تازه اي در عالم اسلام دميد و - همان طور كه در گفتار اول گفتيم - اثر و خاصيت يك سخن يا تاريخچه و يا شخصيت حماسي اين است كه در روح موج به وجود مي آورد؛ حميت و غيرت به وجود مي آورد، شجاعت و صلابت به وجود مي آورد؛ در بدنها، خونها را به حركت و جوشش در مي آورد و تن ها را از رخوت و سستي خارج مي كند و چابك و چالاك مي نمايد.

چه بسيار خونها در محيطهايي ريخته مي شود كه چون فقط جنبه ي خونريزي دارد، اثرش مرعوبيت مردم است، اثرش اين است كه از نيروي مردم و ملت مي كاهد و نفسها بيشتر در سينه ها حبس مي شود. اما شهادتهايي كه در دنيا هست كه به دنبال خودش روشنايي و صفا براي اجتماع مي آورد. شما در حالت فرد امتحان كرده و ديده ايد كه بعضي از اعمال است كه قلب انسان را مكدر مي كند ولي بعضي ديگر از اعمال است كه قلب انسان را روشن مي كند، صفا و جلا مي دهد. اين حالت عينا در اجتماع هم هست. بعضي از پديده هاي اجتماعي، روح اجتماعي را تاريك و كدر مي كند، ترس و رعب در اجتماع به وجود مي آورد، به اجتماع حالت بردگي و اسارت مي دهد، ولي يك سلسله پديده هاي اجتماعي است كه به اجتماع صفا و نورانيت مي دهد، ترس اجتماع را مي ريزد، احساس بردگي و اسارت را از او مي گيرد، جرأت و شهامت به او مي دهد.

بعد از شهادت امام حسين يك چنين حالتي به وجود آمد، يك رونقي در اسلام پيدا شد. اين اثر در اجتماع از آن جهت بود كه امام حسين عليه السلام با حركات قهرمانانه ي خود روح مردم مسلمان را زنده كرد، احساسات بردگي و اسارتي را كه از اواخر زمان


عثمان و تمام دوره ي معاويه بر روح جامعه ي اسلامي حكمفرما بود، تضعيف كرد و ترس را ريخت، احساس عبوديت را زايل كرد و به عبارت ديگر به اجتماع اسلامي شخصيت داد. او بر روي نقطه اي در اجتماع انگشت گذاشت كه بعدا اجتماع در خودش احساس شخصيت كرد.


پاورقي

[1] انفال / 24.

[2] مفاتيح الجنان، زيارت امام حسين عليه‏السلام در عيد فطر و قربان.