بازگشت

كربلا جريان يا رويداد


از آنجا كه اباعبدالله الحسين عليه السلام به عنوان پيشواي سوم شيعيان و حجت خدا است اگر حركتي را در بستر زماني خاص انجام داده بر همه پيروان و شيفتگان آن حضرت لازم است در آن مسير حركت كنند. همچنين بر اساس معارفي كه از زيارات درمي يابيم همگي وظيفه منديم كه تا قيامت او و يارانش را دوست داشته و با دشمنانش همواره در ستيز و دشمني قرار گرفته و با اين دوستي و دشمني به خداي بزرگ تقرب جوييم.

در زيارت امام حسين عليه السلام در عاشورا چنين آمده است: «وَاَتَقَرّبُ اِلَي اللّه ِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَ مُوالاةِ وَلِيِّكُمْ وَ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَالنّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ اِنّي سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ ولاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداكُمْ؛ و به خداوند تقرب مي جويم، سپس به شما تقرّب مي جويم با دوستي شما و محبّت دوستان شما و با دوري و بيزاري از دشمنان شما و كساني كه در مقابل شما جنگ بپا كردند و با بيزاري از پيروان و همراهان آنان. من با كساني كه با شما مسالمت داشته باشند تسليم هستم و با كساني كه با شما بجنگند در جنگم و دوست دوستان شما و دشمن دشمنانتان هستم.»

نتيجه آنكه قضاياي كربلا محدوده جغرافيايي و عصري را در مي نوردد و رودي خروشان در بستر تاريخ جاري مي كند كه همواره قطرات زلال انسانهاي پاك را به جمع خويش پيوند مي دهد و نويد حيات پاكي و خداجويي به سرزمينهاي ديگر مي رساند.

امام حسين عليه السلام جريان بودن كربلا را در فرازهايي از سخنانش اين گونه ترسيم مي كند. ابتدا خود و دودمان پاكش را معرفي مي كند، سپس چهره ننگين و گناه پيشه يزيد را نشان مي دهد و در پايان مي فرمايد: «مِثْلي لا يُبْايِعُ مِثْلَهُ؛ فردي مثل من با كسي مانند او هرگز بيعت نخواهد كرد.»

حضرت اين گونه بيان مي كند كه اين دو شخصيت كاملا متفاوت از جهت فكر، ايمان و عمل در هيچ جايي نمي توانند با يكديگر همراه شوند و اين، محدوده زماني و جغرافيايي نمي شناسد. و يا در جمله اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ... كه در صفحات قبل ذكر شد، حضرت مي فرمايند: «وقتي در جامعه اي به حق عمل نشود و از باطل نهي نگردد مؤمن به حق بايد آرزوي مرگ كند.» اين جملات هرگز محدوده زماني و مكاني نمي شناسد و اين پيامها و مفاهيم، كربلا را به صورت يك جريان درمي آورد.

ما براي آنكه عاشورا را در خط عاشورا نگه داريم وظيفه داريم كه از سويي پيامهاي عاشورا را به خوبي بشناسيم و از سوي ديگر آنرا محدود در چهارده قرن قبل و به عنوان يك رويداد تلقي نكنيم بلكه جريان پوياي عاشورا را ترسيم و به مردم بگوييم كه جايگاه خويش را در اين جريان بيابند؛ وظيفه خود را بشناسند و به آن وظيفه عمل كنند.

پيامهاي اساسي عاشورا كه احياء ارزشهاي مبارزه با بدعت و فساد و تباهي و جان دادن براي احياء حق و عزت بود بايد به خوبي براي مردم ترسيم و آفتهاي هر بخش تبيين گردد كه در اينجا به هر يك از آن شاخصها به صورت جريان نگاه مي شود و مواردي به صورت نمونه مطرح مي گردد.