بازگشت

يك بحث كوتاه علمي


آيا خداوند، حسين و يارانش را براي شهادت آفريد، و پسر سعد و شمر را براي كشتن؟!.

آيا اين داستاني بود كه از علم الهي گذشته، و در آسمان ها نوشته، و پيغمبران مي دانسته، و جدش رسول خدا فرموده، و پدر و مادر و برادرش گفته، و خود حضرت هم مي دانسته است؟!.

آيا در نظام مقدرات چنان بوده كه حسين و يارانش بايد به دست پسر سعد و اصحابش كشته شوند، تا جايي كه پسر سعد بچه ي كوچكي بود و در مسجد كوفه آن جريان پيش آمد و علي (ع) به سعد فرمود: در خانه ي


تو پسري است كه فرزندم حسين را خواهد كشت؛ و از آن روز به بعد مردم پسر سعد را به اين نشانه مي شناختند؟!.

آيا شهادتي كه از علم خدايي گذشته، و در آسمان ها نوشته، و تمام خصوصيات آن در اختيار خود حضرت هم بوده تا جايي كه از مصرع و قتلگاه خود خبر مي دهد، قابل تغيير است؟!.

آيا راستي امام مي داند كه جز شهادت، سرنوشت ديگري نداشته و بدون ترديد بايد كشته شود؟!.

آيا راستي، امام، عالم به غيب بوده و مي تواند تمام حوادث آينده را ديده و جريان كربلا را هم با همه جزئيات آن ببيند؟!.

آيا امام با همين علم غيب است كه مي گويد: فقط پسرم علي از صحنه ي كربلا خواهد برگشت، و...؟!.

آيا اگر امام بداند كه كشته خواهد شد، يا فلان شخص، كشنده و قاتل او بوده، يا در فلان مكان به شهادت خواهد رسيد، اين موضوع قابل تغيير نبوده؟ و نه امام، و نه قاتل، و خلاصه هيچ يك از شرايط زمان و مكان و علل ديگر تخلف پذير نيست؟!.

اگر راستي چنين است كه كم و بيش هم در كلمات آنها ديده مي شود پس اين اقدامات يعني چه؟ شبانه از مدينه بيرون رفتن، نامه نوشتن، كمك خواستن، نائب فرستادن، روز شهادت مسلم از جريان بي اطلاع بودن، و به طرف كوفه رفتن و...، چه معني دارد؟!.

و بالاخره اگر امام مي داند چرا اقدام مي كند؟ اگر علي عليه السلام


مي داند، به دست ابن ملجم كشته مي شود، چرا به مسجد ميرود؟ اگر امام حسن مي داند اين آب مسموم است چرا مي نوشد؟ اگر حسين عليه السلام مي داند اين راه به كربلا منتهي شده و شهيد مي گردد، چرا مي رود؟ و...؟!.

و اگر نمي دانند و آنها همچون ديگران بر مجاري طبيعي در كارها پيش مي روند، منتهي روشنتر، چنانچه ترتيب داستان ما نشان مي داد، پس رواياتي كه در باب علم پيغمبر و امام رسيده چيست؟ و احاديثي كه از حسين بن علي در همين جريان بوده و پيش گويي هايي كه فرموده چگونه است؟!.

فشرده ي همه ي اين جملات به دو سؤال برمي گردد:

1- آيا پيغمبر و امام، حوادث آينده ي جهان را مي دانند؟.

2- آيا حادثه اي كه پيغمبر يا امام بداند ممكن است تغيير كند؟ و اگر قابل تغيير نيست، اقدامات آنها را كه با پيشگويي ها وفق نمي دهد چگونه بايد تفسير كرد؟.

در جواب پرسش اول بايد گفت: از نظر شيعه، پيغمبر و امام را دو علم است، اول: همان علم طبيعي و معمولي كه براي هر فرد انساني بوده و به اختلاف مراتب زندگي و شخصيت، مختلف مي شود، دوم: علمي كه از آن به علم خدادادي تعبير مي كنيم، يعني علمي كه در سايه ي ارتباط مستقيم با علم الهي به وجود مي آيد و با قطع آن منقطع مي گردد.

اطلاعات انبياء و ائمه از حوادث گذشته و آينده تا آنجايي كه صورت


علم غيبي داشته، تنها با استفاده از همان ارتباط و علم الهي است، يعني پيغمبر و امام به هنگام برقراري ارتباط با علم ربوبي مي توانند از بام بر خانه ي هستي نگاه كرده و جريان حوادث را ديده و خبر دهند، اما به هنگام انقطاع، بيش از يك انسان كامل و روشني كه تا اندازه اي روابط سلسله ي علل و معلولات را مي شناسد، علمي نخواهند داشت و در آن شرايط نمي توانند غيب گفته و حوادث پشت پرده را بگويند.

روي اين حساب، هم روايات و احاديثي كه در باب علم پيغمبر و امام رسيده صحيح است، و هم اقداماتي كه روي مجاري طبيعي كار انجام مي داده اند، هم مطالبي كه حسين بن علي درباره ي آينده ي كربلا فرموده صحيح است، هم عملياتي كه طبق قوانين طبيعي كار انجام داده است.

اما براي جواب از سوال دوم، بايد مستقيما سراغ علم الهي رفته و گفت: اگر چيزي از علم الهي گذشت قابل تغيير بوده يا نه؟ و اگر پيغمبر يا امام از راه علم الهي حادثه اي را دانستند، ممكن است تغيير كند يا نه؟.

من فكر مي كنم با توجه به جواب يك سؤال، موضوع حل شده و مقصد اصلي روشن گردد.

جواب اين سوال گو اينكه بحث علمي دارد، اما خوشبختانه خيلي روشن، و هر انساني با كمي توجه مي تواند به طور صريح و قطعي پاسخ بگويد.

سؤال اين است: آيا خدا كه حوادث آينده را مي بيند و مي داند، نسبت به حوادثي كه به دست انسانها به وجود مي آيد، مي داند كه اين انسان مثلا


اين كار را از روي جبر و ناچاري خواهد كرد؟ يا مي بيند كه او از روي اختيار اقدام خواهد نمود؟.

يعني خدا مي دانست كه پسر سعد و شمر، حسين بن علي را خواهند كشت، اما از روي اختيار؟! يا جبر؟!.

خدا مي دانست كه حسين بن علي و يارانش در كربلا مقاومت كرده و كشته خواهند شد، اما از روي جبر؟! يا اختيار؟!.

بديهي است كه علم از معلوم تخلف نمي كند، يعني همان طور كه در واقع و خارج بوده، علم هم همان را نشان مي دهد.

در واقع پسر سعد و شمر در كشتن حسين، مجبور بودند يا مختار؟! حسين بن علي در رفتن به كربلا و مقاومت كردن، مجبور بود يا مختار؟! اصحاب و ياران حسين، شب عاشورا، در ماندن و رفتن، مجبور بودند يا مختار؟!.

اگر پسر سعد و شمر مجبور بودند! پس چرا هم خودشان اين عمل را تقبيح كرده و هم ديگران؟!.

اگر حسين بن علي در رفتن به كربلا و كشته شدن مجبور بود! پس چرا اينقدر از مقام مقدسش تجليل مي شود و او را رهبر آزادمردان و پيشواي انسان ها مي خوانند؟!.

اگر طرفين مجبور بودند! پس چرا دنيا اينقدر شهداي كربلا را بزرگ داشته، و بر مسببين آن لعن و نفرين مي فرستد، يا درباره ي كيفر و پاداششان بحث ها مي كنند؟!.


اينجا بحث جبر و تفويض نيست تا از راه برهان علمي اثبات كنيم كه انسان در كارهاي ارادي مختار است، اما با توجه كمي به وجدان، جواب مسئله معلوم است كه هم حسين و يارانش مختار بودند، و هم پسر سعد و شمر، طرفين از روي اراده و اختيار آمدند، و به همين دليل مورد تحسين و تقبيح بوده، و ثواب و كيفر دارند.

بنابراين، خداوند مي داند كه طرفين از روي اختيار چنين خواهند كرد، علم الهي به اين اختيار، يا علم پيغمبر و امام از راه علم الهي به اين اختيار، طرف را مجبور نمي كند، يعني امكان تغيير در ذات كار باقي است، علم الهي هم تخلف نمي كند «يمحو الله ما يشاء و يثبت» و پيغمبر و امام هم روي همين اساس، كارها را طبق نواميس طبيعت انجام مي دادند.

ولي ما بعد از عمل مي فهميم كه خداوند چنين مي دانسته است، اما علم پيغمبر و امام، صحيح است كه از علم الهي گرفته شده ولي با او تفاوت دارد؛ در علم الهي محو و اثبات راه داشته و با اختيار مكلف توافق خواهد داشت، اما پيغمبر و امام ديگر مراتب محو و اثبات راه داشته و با اختيار مكلف توافق خواهد داشت، اما پيغمبر و امام ديگر مراتب محو و اثبات را نمي دانند، چنانچه در روايات باب هم بحث شده و فعلا به ما ارتباط ندارد.

روي اين حساب، داستان كربلا را اگر از نظر علم الهي بحث كنيم و روايات مربوطه را مورد نظر قرار دهيم، راه اشتباهي نرفته ايم؛ و اگر از نظر مجاري طبيعي و صورت ظاهري كه بيشتر با فهم عمومي وفق مي دهد بررسي كنيم باز هم اشتباه نكرده؛ و بهمين دليل ما اين واقعه را با حسابهاي ساده ي طبيعي و از راه هاي معمولي و عادي مطالعه نموده تا نتيجه ي آن را هم


از همين نظر ديده و در زندگي روزمره ي خود از آن سرمشق بگيريم.

اميدواريم خود و برادران اسلامي از اين داستان دلنشين انساني بهره مند شده و از روح و اخلاق حسين و اصحاب گرامش در راه و رسم زندگي الهام بگيريم.