بازگشت

دعوت حسين از دوستان بصري


ما در خاتمه اين بحث نامه حضرت را به دوستان بصري و جواب مثبت آنان را بطور خلاصه بيان كرده، دنبال حوادث آينده را تعقيب مي كنيم، انشاء الله.

اباعبدالله الحسين عليه السلام براي جمعي از اشراف بصره كه دوستان وي بودند نامه نوشته آنها را در جريان مبارزه گذاشته و از آنها عليه استبداد و حكومت جبار بني اميه كمك خواست، از جمله آنها، يزيد بن مسعود، و منذر بن جارود بود، منذر با آنكه از دوستان حسيني بود، گمان كرد اين نامه نقشه اي است كه ابن زياد كشيده تا وي را بيازمايد، به اين جهت نامه و نامه رسان را تحويل ابن زياد داد او هم بدون معطلي نامه رسان را اعدام كرد [1] .اما پسر مسعود به خاطر موقعيتي كه داشت، مخفيانه از سه قبيله تميم و حنظله، و سعد دعوت كرد، و در آن جلسه مجلل و مخفي با بياناتي مفصل و مستدل جريان را تشريح نمود، همكاري با حسين را براي شكستن استبداد يزيد و ظلم معاويه لازم شمرد، همگي جواب مثبت داده


و هر يك با منطقي موضوع را تاييد كردند او هم جواب نامه حسين را نوشته آمادگي خود و اين قبايل را اعلام كرد.

متأسفانه وقتي مجهز و بيرون آمدند خبر شهادت حسيني منتشر شد.

اگر حسين تنها براي كشته شدن مي رود اين نامه و امثال آن چه معني دارد؟!.

حسين عليه السلام براي هدفي مي رود كه كشته شدن در راهش ناچيز، و اميد موفقيت بوده، و شكست و شهادت هم موفقيت است؛ حسين عليه السلام را هدفي است كه با گران ترين قيمت هم اگر به دست بيايد ارزان است.

اباعبدالله الحسين از مكه حركت كرده به سوي آن هدف پيش مي رود، اين راه را به سوي اين هدف چنان پيموده كه هيچ قدرتي نمي تواند او را برگردانده يا لغزشي پيش بياورد.


پاورقي

[1] ببينيد استبداد و ستمگري تا کجا؟ که يک فرماندار اسلامي به خود حق مي‏دهد يک نامه رسان را بدون محاکمه اعدام کند، گيرم اين نامه برخلاف مصالح حکومت شما بود، اعدام چرا؟ کجاي اسلام؟ کجاي قانون اجازه اين قانون شکني‏ها را مي‏دهد؟.