بازگشت

يك جواب منطقي


حالا يك جواب منطقي به يك انسان روشن:

فرزدق، مادرش را به مكه مي برد، در راه به حسين بن علي برخورد كرد، گفتگو شروع شد تا آنجا كه فرزدق گفت: حسين عزيز! خلاصه بگويم، دل هاي مردم با شما است، مردم شما را دوست دارند، اما قدرت و اسلحه و شمشيرها بر عليه شما است، ولي در عين حال قضاي الهي از آسمان فرود مي آيد، و خداوند فعال ما يشاء است.

حضرت فرمود: صحيح است، همه چيز به دست خدا است، خداوند را هر روز اراده اي است، اگر قضاء الهي با نقشه ما تطبيق كند، او را شكر كرده سپس گذاريم، و اگر قضا بين ما و افكار ما فاصله شد چون قصد ما حق و سيره ما تقوي است از او دور نشده ايم [1] .


فرزدق گفت: اميد است موفق شده، آن هدف عالي را به دست بياوريد. بعد مسائلي درباره حج پرسيده و اجازه مرخصي گرفت.

نظير اين جواب را به طرماح داده، فرمود: مي روم، اگر موفق شدم اين لطف ديرين الهي است و اگر كشته شدم شهيد راه حق بوده ام [2] .

خواننده گرامي! شما خود قضاوت كنيد، جوابي كه حسين عليه السلام به فرزدق مي دهد، با مطالبي كه به محمد، يا يحيي، يا عبدالله فرموده قابل مقايسه است؟ در صورتي كه همه اين مطالب درباره يك موضوع گفته شده، پس معلوم مي شود طرز تفكر و پايه معلومات اشخاص را در نظر گرفته اند.

اما! ما تا وقتي جواب هاي منطقي در بين آنها مي بينيم، نمي توانيم جواب هاي اسكاتي را جواب دانسته و دليل واقعي عمل بشناسيم، اگر مسأله، مسأله خواب است، چرا براي فرزدق نفرمود؟! اگر موضوع، موضوع خواب است، چرا از فرزدق اوضاع و احوال مردم را مي پرسد؟! اگر به دليل خواب بايد برود كشته شود، چرا براي دوستان بصري نامه نوشته و آنان را به مبارزه با حكومت يزيد دعوت مي كند؟!.



پاورقي

[1] «... قال: صدقت، لله الامر من قبل و من بعد، و کل يوم ربنا هو في شأن، ان نزل القضاء بما نحب فنحمد الله علي نعمائه و هو المستعان علي اداء الشکر و ان حال القضاء دون الرجاء فلم يبعد من کان الحق نية و التقوي سريرته؛ فقلت له: اجل بلغک الله ما تحب و کفاف ما تحذر... قال صاحب البحار: قال المفيد؛ رحمهماالله».

[2] فان يدفع الله عنا فقديما ما انعم علينا، و ان يکن ما لا بد منه ففوز و شهادة انشاء الله (بحار، ج 10، ص 185).