بازگشت

سازمان جاسوسي تشكيل مي شود


آقاي نعمان! يكي از پايه هاي اساسي نقشه ما، داشتن يك سازمان سري، و مأموريني است كه در لباسهاس مختلف با ما همكاري كنند، و دقايق اوضاع و احوال را در اختيار ما بگذارند، تا آنكه ما هرگز در برابر عمل انجام شده قرار نگيريم، اگر ما با مأمورين سري دست به كار شويم صددرصد موفق خواهيم شد.

آقاي نعمان! شما نمي دانيد سازمان تفتيش، جاسوسي (امنيت)، در نگهداري بنيان يك حكومت تا كجا موثر است!! توسط سازمان تفتيش ما مي توانيم از تمام جزئيات كه منتهي به كلي مي شود، مطلع شده جلوگيري كنيم.

آقاي نعمان! از وجود چنين سازماني هيچ چاره نيست و از هم اكنون


براي انتخاب افراد و برنامه كار آنها بايد تصميم گرفت.

يكي از كساني كه براي اين كار انتخاب مي شود، و من فوق العاده به او اعتماد دارم اين غلام من معقل است، يكي دو سه نفر ديگر را هم انتخاب كنيد تا بعدا به مقدار احتياج، انتخاب و استخدام خواهيم كرد.

با اين تصميم و انتخاب، كار كنفرانس آن شب كه تا ساعت ها بعد از نيمه شب طول كشيده بود، پايان يافت.

نتيجه اين كنفرانس پيش گرفتن يك سياست بسيار تند و خشني بود كه بر اساس استبداد بي رحمانه اي كه هيچ چيز مانع آن شناخته نمي شود، پايه گذاري شده است.

اين بود وضع جلسه فرمانداري كوفه در آن شب، اما مردم و مسلم چه وضعي داشتند؟!.

در هر خانه اي كه مي رفتي دور هم نشسته، درباره مسئله روز بحث مي كنند.

يكي مي گفت: زندگي، اين صحنه ها را هم دارد، اگر بخواهيم از چنگال استعمار يزيد و بني اميه نجات يابيم چاره اي نيست جز مخالفت، تا پاي دار و اعدام، بر عليه اين دستگاه بايد مقاومت كرد، زندگي در سايه اين حكومت هاي سياه و مستبد، مرگ است نه حيات، البته حق و باطل همواره در برابر هم صف آرايي مي كرده اند اما پيروزي نهايي هميشه از آن حق بوده است.

ديگري مي گفت: صحيح است كه زندگي اين صحنه ها را دارد،


صحيح است كه پيروزي نهايي هميشه از آن حق بوده است، اما در برابر قدرت شام و تسلط بني اميه چه مي توان كرد، ما وسيله نداريم، با اين وضع مالي و مادي و اين جمعيت كذايي و نقشه هاي شيطاني دستگاه يزيد، كاري از ما ساخته نيست، و به قول معروف (مشت و درفش آشنايي ندارند).

اين گفتگوها كه معمولا از گوهر و جوهر اشخاص سرچشمه مي گيرد، و هر كس در اين صحنه ها باطن خود را آشكار مي سازد [1] ، و حوادث آينده بر اساس همين افكار و روحيه ها به وجود مي آمد، به پايان رسيد و آن شب سياه صبح شد.


پاورقي

[1] في تغير الاحوال علم جواهر الرجال (نهج‏البلاغه).