بازگشت

حركت نابهنگام


من مي دانم اگر اينجا بمانم، در حال طواف هم اگر باشد مرا خواهند كشت؛ كشته شدن من اشكالي ندارد، آنچه مهم است نتيجه كار است.

اگر من اينجا به قتل برسم، اگر پيش از آنكه مخالفت خود را بطور رسمي به گوش دنياي اسلام برسانم كشته شوم، باز مطلب را گم كرده، و به قول معروف يك تيره و دو نشان گرفته، براي اجابت از دعوت، راه كوفه را در پيش، و براي اعلان عمومي


و رساندن حرف خود به گوش مردم، وقتي را انتخاب كنيم كه حس كنجكاوي، مردم را تحريك و زمينه اي به وجود بيايد تا اگر اوضاع كوفه دگرگون شد و سياست شيطاني رقيب، فرصت كوفه را از دست ما گرفت، بالاخره به نتيجه رسيده و هدف را گم نكرده باشيم.

ما رو به كوفه مي رويم، اگر با موافقت روبرو شده چه بهتر، براي اقامه حق و سرنگون كردن ظلم و بيدادگري، راه نزديكترين را پيموده ايم؛ و اگر با شكست روبرو شده، كشته خواهيم شد و ب همراهي ما جمعي از طرفدارانمان كشته مي شوند. اين قتل و خونريزي را نمي شود پنهان كرد، حكومت سرنيزه نمي تواند هميشگي باشد، بالاخره سر و صدا بلند مي شود و مردم چون و چرا خواهند كرد، و با همين سر و صداها و چون و چراها، حكومت خفقان و ديكتاتوري متزلزل شده و به زوال و نيستي محكوم مي گردد، و طبعا حكومت آزادتري روي كار آمده، مردم از دين و مقررات ديني حمايت خواهند كرد، و ما به نتيجه رسيده ايم، منتهي، كمي راهمان دورتر شده است.

ما اينجا در شرايط حاضر مي توانيم با يك حركت نابهنگام مردم را متوجه و موضوع را روشن كنيم تا فردا تبليغات سوء و انحرافي حكومت مركزي نتواند پس از كشته شدن ما، مطلب را به صورت ديگري منعكس كند.

حركت ما اينجا به طور ناگهاني و نابهنگام، تنها راهي است كه ما را


به هدف نزديك، و در هر صورت به نتيجه مي رساند.

ما مي خواهيم اسلام را زنده كرده، مقدسات اسلامي را از دستبرد ستمگران كه به نام اسلام زندگي مي كنند نجات دهيم.

ما مي خواهيم آزادگي را بيدار كرده، بيدادگري را از بين ببريم.

اگر با موافقت عملي مردم كوفه روبرو شده و رسما بر دستگاه حكومت دست يافتيم زودتر به نتيجه رسيده، و اگر با شكست و شهادت روبرو شديم، با اين مقدماتي كه فراهم شده و حتما انقلابي به وجود خواهد آمد كه آفريننده آن ما بوده ايم، و اين انقلاب بدون ترديد كاخ ستمگران را واژگون، و مردم ستم ديده را از يوغ يزيد و همدستانش نجات خواهد داد.

پس ما در هر حال فتح كرده ايم جز آنكه يك راه كمي دورتر و ديگري نزديكتر است.

اين هر دو راه، ما را به يك منزل مي رساند، فعلا ما از راه نزديكتر وارد مي شويم، تا مقدرات و حوادث چه كند، اگر رقيب، راه ما را دور نكرد چه بهتر، و الا گرچه با حساب هاي ظاهري شكست قطعي با ما است، اما در هر حال پيروزي نهايي از ما است.

اين افكار، تصميم حسيني را قطعي كرده، روز هشتم ذي حجه سال شصت هجري بطور ناگهاني مكه را به عزم كوفه ترك گفت.

اين حركت در چنين زماني از چنين نقطه اي كه مردم از راه هاي بسيار دور براي درك اين وقت به اينجا مي آيند كاملا بي سابقه بوده و از يك


مسلمان عادي شگفت انگيز بود، تا چه رسد به پسر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم.

و به همين دليل، در فاصله مدت كوتاهي شهر مكه را پر كرد و اين مسافرت مسئله روز شد، هر كجا چند نفر دور هم بودند سخن از اين حركت نابهنگام و دليل آن بود، صدي نود و نه مردم در اين بحث و گفتگوها به اين نتيجه مي رسيدند كه: حسين بن علي عليه السلام حكومت يزيد را به رسميت نمي شناسد و اينجا بر جان خود ترسيده و براي حفظ حرمت خانه خدا مكه را ترك گفته است.

البته قضاوت ها درباره اين مسافرت مختلف بوده و هر كس به اندازه فهم و شعورش از نظر ديني و سياسي تفسير مي كرد؛ اما يك موضوع در نظر همه يكسان بود و همگان به چشم تنفر و انزجار به آن مي نگريستند و آن تصميم حكومت شام بود نسبت به كشتن حسين در مكه، گرچه در حال طواف باشد.

نامه مسلم، حسين بن علي عليه السلام را به اين ترتيب با اين همه پيش بيني ها،به اضافه اوضاع عمومي شهرستان ها مخصوصا مركز حكومت، از مكه حركت داد.

اما نامه يزيد از كوفه: