بازگشت

اثر گزارش نماينده حسين از كوفه


نامه مسلم به دست حسين بن علي عليه السلام رسيد، حضرتش روي اين


نامه فكر مي كند، جملاتي را كه قبلا در نوشته هاي مردم كوفه خوانده بود و كلماتي را كه از دهان پيك هاي آنها شنيده بود، با نوشته مسلم تطبيق مي كند، معلوم مي شود عراق محيط مساعد، و كوفه جاي شروع به كار است.

درست است كه اين شنيدنيها و خواندنيها، زمينه را روشن نشان مي دهد، اما در عين حال، آينده به اين روشني نيست، زيرا دستگاه حكومت يزيد حتما ساكت نمي نشيند، مردم كوفه هم به مقدار زيادي متلون بوده، زود تحت تأثير قرار مي گيرند، ممكن است سياستهاي شيطاني، تبليغاتي، را پيش كشيده، نقشه كوفه را برگرداند، چنانچه ممكن است ما هم مثل مسلم با موافقت عملي روبرو شده، بتوانيم با دستگاه جبار بجنگيم.

اما در هر حال با اطلاعاتي كه از اكثر شهرستانها، مخصوصا مركز و شام به من رسيده، و تصميماتي كه درباره من گرفته شده چاره ندارم جز آنكه مكه را هم ترك بگويم.

به من اطلاع داده اند كه دستگاه، حالت تروريستي به خود گرفته، و تصميم دارد، توسط افرادي كه به هيچ چيز پايبند نبوده، و فقط به اين دليل كه حقوق مي گيرند و كارمند دولتمند مرا در مقدس ترين نقطه برخلاف قوانين قطعي اسلام ترور كنند.

مأمورين آگاهي من، اين موضوع را كشف كرده و به من رسانده اند كه حكومت مركزي به دنبال انحرافات قبلي، پا روي قوانين ديگر اسلامي


هم گذاشته و فرمان ترور و قتل ناگهاني مرا صادر كرده است، و حتي مردمي از وابستگان به حكومت قبول كرده اند كه در زير لباس احرام اسلحه بپوشند و اين گناه بزرگ را مرتكب شده، حرمت خانه خدا را هم بشكنند.