بازگشت

چرا حسين قيام كرد


معمولا وقتي انسان با واقعه اي روبرو شده از خود مي پرسد: چرا و براي چه بايد چنين باشد؟ اگر علت و عامل موضوع روشن بود، و جواب اين سوال دروني داده شد، باطن آدمي آرام شده دنبال بررسي اصل جريان مي رود؛ اما اگر وضع علت و دليل پيدايش آن روشن نباشد قبلا سراغ آن رفته و براي پيدا كردنش به جستجو مي پردازد.

به همين دليل بحث در علل پيدايش واقعه طف و حادثه كربلا بر باقي بحثها پيشي داشته، و قبلا انسان از خود مي پرسد: چه چيز اين فاجعه را به وجود آورده؟ و براي چه حسين در برابر يزيد قيام كرده، تا اين صحنه بوجود آمد؟.

چرا حسين بن علي عليه السلام زندگي آرام و بي سر و صداي خود را بهم زده و با حكومت وقت به جنگ و ستيزه برخاسته، و اين همه گرفتاريها براي خود و دستگاه به وجود آورد؟.

هدف حسيني از اين قيام و مبارزه چه بود و براي رسيدن به آن شروع


به مبارزه كرد؟.

چه بود آنچه خاطر مباركش را آزرده و فكر و مغزش را مشغول داشته و آرامش درونيش بهم زده تا دست از تمام حسابهاي ظاهري كشيده و رسم مبارزه با قدرت وقت بپا خاست؟.

و بالاخره محرك اصلي، و عامل اساسي قيام و مبارزه حسيني چيست؟.

البته در پاسخ اين پرسش مطالب مختلفي گفته مي شود، و هر كسي به رنگ فكر خود جريان را تفسير كرده و با عقايد و افكارش تطبيق مي دهد، اما در ميان همه آنها فقط يك موضوع است كه بيشتر سزاوار بررسي بوده و براي روشن شدن افكار طبقه جوان ناچاريم درباره آن كمي گفتگو كنيم.