بازگشت

پاسداران عدالت


همواره در ميان بشر افرادي بوده اند كه زرق و برقهاي كاخها در چشمشان ناچيز بوده و از ارتش و اسلحه نهراسيده، و براي زنده نگه داشتن حق و حقيقت پرچم آزادي به دست گرفته، و تا ميدانهاي خونبار، و


چوبه هاي دار، به عشق آزادي و حقيقت آزادي و حقيقت مي دويدند، اين رادمردان كه براي كوتاه كردن دست ستمگران، و واژگون ساختن كاخ فرعونيان، و به خاك انداختن جباران قيام كرده و مبارزه مي كردند، از هيچ چيز پروا نداشته، و به هيچ قيمت تسليم نشده، و ارزش آزادي را از جان و مال و عرض خود بيشتر مي دانستند.

مبارزين راه حق و آزادي، طرفداران حكومت حق و عدالت، پاسدارن نواميس مقدس بشري كه همواره با ستمگران خونخوار و فرمانروايان جبار در جنگ و ستيز بودند، به هيچ قيمت از پا نيفتاده و تا پاي جان خود و عزيزانشان براي بپا داشتن عدالت، فداكاري مي كردند.

صحيح است كه اين پاسداران عدالت، و طرفداران حقيقت را مشكلاتي فراوان پيش آمده، و رنج و محنتهايي طاقت فرسا در كار بوده، اما با استقامت و پشتكار، چنان تخت و تاج ستمگران را واژگون ساخته و پشتشان به خاك انداخته كه ديگر قدرت بپا خواستن ندارند.

همين مردم آزادمنش، و طرفدار عدالت، در آن شرايط خطرناك، و با آن محيط خفقان، و آن فشار سرنيزه شام كه تا حلقوم مردم فرورفته بود، از موافقت با معاويه، و تسليم شدن در برابر يك نظريه غلط خودداري كرده، و با آن همه نقشه هايي كه معاويه كشيده بود، از رأي و امضاء سرباز زده، براي وليعهدي يزيد بيعت نكردند.

البته فشار محيط، و تندي خفقان، از شمار اين آزادمنشان كاسته، و مردم انگشت شماري بودند كه برخلاف جبر محيط، از حقيقت،


طرفداري كرده، و پرچم آزادي را به حركت درآوردند، در رأس اين مخالفين، رهبر آزادي و مجسمه تقوي و فضيلت حسين بن علي قرار داشت، كه آشكارا با نهايت ايمان و بي پروايي اشتباهات هيئت حاكمه شام را گوشزد كرده و با تخطئه نظريه معاويه، از بيعت و موافقت خودداري كرد.

تعقيب حسين بن علي با آن روح شهامت و فداكاري كه در او سراغ داشتند، به صلاح ملك و مملكت نبوده، و معاويه بهتر از هر كس، آزادمنشي حسين را مي شناخت.

معاويه در دوران حكومت و خلافت خود بارها قيافه جدي حسين را در حمايت و طرفداري از حقيقت و آزادي ديده بود.

او مي دانست كه اصرار و تعقيب، نه تنها حسين را تسليم نمي كند، بلكه ميدان مخالفين را باز كرده و صحنه هاي سنگين و خونباري به چشم مي خورد.

معويه خود ديده بود كه حسين در جنگهاي گذشته، فرمانده باكفايت و لايقي بوده، و در ميدان رزم، شجاع بي نظيري است [1] .

معاويه ديده بود كه حسين بن علي با رگهاي پر، و چهره برافروخته، بدون پروا از شام و لشكريان شام تصميم گرفت وي را در مسجد كوفه از


منبر به زير كشيده و در برابر مردم مغزش را بكوبد [2] .

معاويه بهتر از هر كس مي دانست كه حسين در مهد آزادي تربيت شده، و در دامن مادري چون زهرا عليهاالسلام، و كنار پدري چون علي رشد كرده، و محبوبيت اجتماعي او را نمي شود از نظر دور داشت.

معاويه به خوبي مي دانست كه از چه راهي مي شود محيط را بر حسين تاريك كرده، و حضرتش را از روي حسابهاي عقلائي به سكوت واداشت.

معاويه مي دانست كه سكوت حسين براي او بسيار پرارزش بوده، گرچه بيعت نكرده و موافقت نكند.

وليعهدي يزيد، يك موضوع صددرصد رسمي و قطعي شناخته شده، و در سراسر كشور از نظر ظاهر مخالفي جز سه نفر وجود نداشت كه حساس تر از همه، حسين بن علي عليه السلام بود.

وجود اين مخالفين خيلي اهميت نداشته، چون پر و بالشان قطع شده، كسي با آنها همراهي نمي كرد.

محيط چنان وحشتناك و خفقان آور شده كه فكر قيام و مبارزه در مغز كسي راه پيدا نمي كرد تا چه رسد عمل، صحيح است كه حسين مخالف است اما در حال حاضر شرائط عمومي محيط كه به دست هيئت


حاكمه شام بوجود آمده، چنان ايجاب مي كند كه سكوت كرده و در انتظار فرصت، سرگرم زندگي شخصي و تربيت اطرافيانش باشد.

معاويه به پسرش يزيد گفت: پسر جان! شتر مست و سركش خلافت را رام كرده، مهارش به دست تو دادم، مراقب باش مهار از دستت نگيرد.

معاويه به رنگ محيط زندگي خود مثل مي زند، يعني پسر جان حكومت بر يك ملت، كار ساده اي نيست، بويژه اگر ملتي چون اعراب متعصب و سرسخت باشند، كه روانشناسي كاملي لازم است تا هر كس را به ترتيبي رام و آرام كني.

من در طول زندگي با سياستهاي گوناگون (يا به فرموده ي امام صادق عليه السلام: شيطنتها) مملكت را در اختيار آورده، و امروز به نام يك خليفه زندگي مي كنم.

من در سايه پنجاه سال زندكي و سياست به اين موقعيت و مقام رسيده ام.

امروز در سراسر مملكت از نظر ظاهر مخالفي وجود ندارد، اين دو سه نفر مخالف هم خيلي مهم نيستند آنچه پيش از همه قابل توجه است شخصيت مقدس حسيني است.

وضع تربيتي حسين عليه السلام را من بهتر از هر كس مي دانم، او مردي نيست كه با دنيا و شئون دنيا بشود تسليمش كرد، او در خانه ي علي و در كنار پدري چون ابوتراب بزرگ شده است، برنامه ي حكومت ابوتراب مكتب تربيتي اوست، او در برابر حق از همه چيز خود مي گذرد، او براي


عدالت، و بپا داشتن روح اسلام از هيچ چيز پروا نداشته و تا پاي جان ايستادگي كرده، و به ميدانهاي خونبار هم خواهد آمد.

يزيد! حسين مردي نيست كه بشود با او پنجه نرم كرده ستيزگي نمود، اگر با او برابري كردي و كم كم محيط مساعدي به دستش آمد، طولي نمي كشد كه خطر بزرگ شده و براي رياستت دردسري خواهد شد.

فرزندم! با حسين بايد كج دار و مريز رفتار كرد، هرگز او را الزام نكن، اگر او به سكوت خويش ادامه داد براي تو بسيار پرارزش است، سكوت حسيني براي تو، به قيمت حكومت بر يك مملكت وسيع اسلامي ارزش دارد.

يزيد! از حسين احترام كن، و همواره وضع محيط را چنان نگه دار كه شرائط قيام و مبارزه به دستش نيفتاده و فكر مقاومت در مغزش راه نيابد.

و بطور خلاصه، پسرم يزيد! برابري با حسين مسئله اي است خطرناك، و سكوت او موضوعي است پرارزش، احترامش كن و محيط را آرام نگه دار، نكند او را تعقيب كني، تعقيب حسين صددرصد به ضرر دستگاه حكومت تو است.

اگر حسين به ميدان آمد در هر صورت شكست با تو است، فتح كني يا شكست! [3] .


اين بود خلاصه اي از آنچه معاويه به زبان خود پس از وليعهدي پسرش بدو گفت.

آخرين عمل مثبت معاويه در دوران ولايت و خلافتش پايان يافت، يزيد وليعهد رسمي مملكت اسلامي شناخته شد، و كرات و افلاك براي رسيدن به يك حادثه ي خطرناك و يك صفحه ي حساس از تاريخ اسلام و يك صفحه ي حساس از تاريخ اسلام و بشر، بگردش خود ادامه داده، رو به سنه ي شصت و يك هجري به سرعت پيش مي رفت.


پاورقي

[1] در جنگهايي که بين اميرالمؤمنين علي (ع) و معاويه واقع شد، بيشتر حسين بن علي فرمانده سپاه به حساب مي‏آمد.

[2] اشاره به تصميم حسين است که معاويه پس از پيمان صلح وارد کوفه شد و در مسجد بالاي منبر در حضور مردم و پسران علي شروع کرد کلمات زشت و ناروا به حضرتش گفتن.

[3] خيلي روشن است که حسين شکست نمي‏خورد تا کشته شود، و کشته نشود تا جمعي در کنارش به خون درغلطند، ريختن خون مردمي مثل حسين و کساني که از او حمايت خواهند کرد با آن محبوبيت معنوي و اجتماعي که دارد نه تنها مملکت را آرام نمي‏کند بلکه يک نارضايتي عمومي از دستگاه و حکومت وقت به وجود مي‏آورد، وقتي کار به نارضايتي عمومي کشيد ديگر رياست و حکومت مشکل است، و دير يا زود آتشي نهفته در درون مردم شعله‏ور شده، کاخ و کاخ‏نشينان خود را به کام فروخواهد برد.