بازگشت

پيشگفتار


بسم الله الرحمن الرحيم

بنام خداي جهان آفرين

سپاس بي پايان جهان آفريني را سزاست، كه هستي را پر از اسرار قرار داده، و محصول آن را موجودي، اسرارآميزتر، بنام انسان، و درود فراوان بر ستوده ترين فرزندان آدم، يعني محمد صلي الله عليه و آله و سلم كه بشريت را به دنياي سعادت و روشنائي جاوداني رهبري فرمود، بويژه جانشينان دوازده گانه اش كه هر يك به نوبه ي خود انسانيت را از پرتگاه هاي خطرناك نجات بخشيده اند، و باز بويژه فرزند برومندش حسين بن علي عليه السلام كه مبارزه با ستمگران را به آخر رسانيد و اين جزوه به نامش بوجود آمده است.

مي دانيد كه امروز كارهاي علمي و اجتماعي را از راه آزمايش و آمار شروع كرده و با نتيجه ي مستقيم آنها سر و كار دارند، به هر اندازه كه نتيجه ي عملي آن روشنتر، و در تكامل و پيشرفت باشد، به همان اندازه ارزش كار روشنتر و ارج آن بيشتر است.


اولين خاطره اي كه از دوران كودكي از كارهاي اجتماعي بياد دارم صحنه هايي است كه در مجالسي بنام روضه و يا تعزيه ديده ام و فكر مي كنم كه اكثر افراد اين مملكت با اين گونه صحنه ها در دوران كودكي روبرو شده اند، آن روز و در آن شرايط ما جز تماشا و سرگرمي چيز ديگري از اين روضه ها و تعزيه ها نمي فهميديم، اما كم كم احساسات و عواطفمان بيدار، و گاهي سخت ناراحت شده گريه هاي تندي مي كرديم.

بعدها درباره ي گريه مطالبي شنيده و مداركي ديده و از نظر ديني و بهداشتي بررسي نموده و از جانب موافق و مخالف مطالعاتي شده است. اما امروز مي خواهيم يك اندازه بيشتري در اين موضوع مهم اجتماعي كه تقريبا دوره ي سال با آن سر و كار داشته و مخصوصا دو ماه محرم و صفر، بررسي كنيم.

مي خواهيم ببينيم اصولا تشكيل اين گونه مجالس و گفت و شنود اين گونه مطالب به چه منظور و براي رسيدن به چه هدفي است؟

آيا اصلا در اين تظاهرات و دسته بندي ها و جلسات روضه هدفي وجود دارد؟ يا تنها عادتي است كه مردم به آن خو گرفته اند.

مي خواهيم ببينيم اين هياهو و سر و صدايي كه در دو ماه محرم و صفر تقريبا در سراسر كشور ما بر پا مي شود و حتي در جريان كارهاي اجتماعي اثر مي گذارد براي چه و به چه منظوري است؟.

آيا اين دسته بنديها و تظاهرات اجتماعي كه در كوچه و خيابانهاي تمام شهرستانها بويژه در پايتخت بچشم مي خورد صرفا يك عادت ساده ي


مذهبي است و يكي از مراسم و تشريفات بي روح است يا مغز و جاني هم دارد؟.

مي خواهيم بدانيم اين آقاياني كه براي بپا داشتن اينگونه جلسات و يا دسته بنديها پولها خرج مي كنند، و وقتها صرف، منظور و هدفشان چيست؟.

مي خواهيم بدانيم اين آقايان محترمي كه در اين مجالس شركت كرده و با سخنرانيها و يا نوحه سراييها، خود را خسته و آزرده مي كنند چه مي گويند؟.

مي خواهيم بدانيم روضه خوانها كه در دوره ي سال بنظر ما كار و شغلشان روضه خواني است، چه مي گويند؟ آيا تنها يك كار ساده ي كم زحمت و پر درآمد، يا پر زحمت و كم درآمد است؟ يا حساب ديگري هم در كار هست؟.

و بالاخره مي خواهيم بدانيم اين حسين بن علي عليه السلام كه اين همه آوازه ها از اوست، كيست؟ و در زندگي چه هدفي را تعقيب مي كرده است؟.

قرار شد كار را از راه آزمايش شروع كرده و با نتيجه ي آن آشنا شويم، ناچار بايد با يك يك از افرادي كه با اين گونه جلسات و يا دسته بنديها سر و كار دارند، تماس گرفته و موضوع را مطرح كرد.

چون هر مجلسي از سه ركن تشكيل مي شود:

1- مؤسس «باني».


2- اداره كننده «گوينده».

3- شركت كنندگان «شنوندگان».

ناچار اول سراغ بانيان اين مجالس رفته، و از مراتب عاليه ي اين مملكت كه در كاخها تشكيل جلسه داده، تا روستاييان كه در زاغه ها مجلس مي گيرند يك يك بررسي كرده و نظريات آنها را پهلوي هم گذاشته و از راه آمار به نتيجه نزديك مي شويم.

يكي از آقايان رتبه ي اول را فراخوانده مي پرسيم: حضرت والا! شما براي چه مجلس روضه خواني تشكيل مي دهيد؟ و مقصودتان از اين تظاهرات پر سر و صدا چيست؟!.

مي گويد: اينجا مملكت اسلامي است، اينجا كشور تشيع است، مردم اين مملكت شيعي مذهب هستند، مذهب رسمي اين آب و خاك مذهب جعفري است. در روزهايي كه تقريبا تمام مردم اين مملكت سوگوارند و جلساتي به نام روضه دارند، سزاوار است در دستگاه هايي هم كه در رأس اين مملكت قرار دارد، تظاهراتي باشد، و بالاخره هميشه سران هر آب و خاك و دولت هر مرز و بوم با ملت همدرد، و در عيش و شادي يا غم و اندوه شريكند.

اين خلاصه و روح جوابي است كه از اين آقايان مي توان بدست آورد، البته با كمي اختلاف در الفاظ و عبارات كه مربوط به اختلاف شخصيتهايي است كه سر كارند. شما بهتر از من مي دانيد، موضوعاتي كه در اين گونه مجالس مطرح


مي شود، در چه مرزهايي قرار دارد، و اگر گوينده بحثي از زندگي حسين، افكار حسين، اخلاق حسين، و خلاصه روحيه و هدف مقدس حسين پيش بكشد، و مسئله را از گريه كردن بالاتر بياورد، ممكن است ناراحت شوند، و گاهي موجبات ناراحتي هم فراهم كنند.

نتيجه: نود درصد تشريفات و ده درصد ابراز علاقه به حسين بن علي عليه السلام. از اين طبقه گذشته سراغ اشراف و اعيان درجه يك مي رويم، ما از وضع تشكيل مجلسشان بحثي نمي كنيم زيرا موضوع گفتگوي ما هدف اين كار است، شما خود يك درجه پايين تر از جلسات كاخها، وضع مجلس را مجسم كنيد!.

يكي از اين آقايان را فراخوانده مي پرسيم: حضرت آقا! جنابعالي به چه منظور روضه خواني مي كنيد؟ و نظرتان از تشكيل اين گونه جلسات چيست؟!.

وقتي خيلي احترام كنند، اگر ناراحت نشوند خواهند گفت: مگر ما مسلمان نيستيم؟ ما هم به حسين بن علي علاقه منديم، ما هم مثل تمام مسلمانها و شيعيان حسين در ايام سوگواري، مجلس مي گيريم تا به نوبه ي خود به مقام حضرتش ابراز علاقه كرده باشيم.

اينجا ديگر مكتب تربيتي حسين و راه و رسم حضرتش در زندگي خيلي نبايد بحثي كرد، زيرا زنان و مردان همه ناراحت مي شوند و از گوينده اگر به زبان هم نياورند، در دل گله خواهند كرد.


آقاي گوينده و روضه خوان هم با نهايت استادي و مهارت بايد مطالبي گيج و موضوعاتي درهم و برهم، يا فرازهايي از دراويش و عرفا ببافد و اشعاري با لحني جالب بخواند و كاري به اين كارها نداشته باشد.

نتيجه: هفتاد درصد جبر محيط و تناسب زندگي و سي درصد علاقه به حسين عليه السلام.

از آقايان اشراف و مترفين بگذريم، و سراغ متمكنين و ثروتمندان درجه بعد بياييم.

مي پرسيم: جناب حاج آقا! سركار براي چه مجلس روضه خواني درست مي كنيد؟ و مقصودتان از تشكيل اين محافل چيست؟.

البته حاج آقا مطالبي ذكر مي كنند، مبني بر آنكه: شيعيان حسين عليه السلام همگي وظيفه دارند به ياد حضرتش جلساتي بر پا كنند، و امروز او را به اين وسيله ياري كرده و حسين عليه السلام و مكتب حسين را معرفي نموده، و بالاخره دين مقدس اسلام با همين مجالس، تشريح و ترويج مي شود.

اما روح مطلب از نظر شخص حاج آقا آن است كه رفقا و همگنانش روضه خواني دارند، او هم بايد داشته باشد، چنانچه اقران و رفقا راديو دارند، تلويزيون دارند او هم بايد داشته باشد، چنانچه همگانش باغ ييلاقي دارند، اتومبيل آخرين سيستم دارند او هم بايد داشته باشد؛ و خيلي روي وضع ماليش نبايد حساب كرد، همانطور هم رفقايش چنين و چنان روضه خواني دارند، او هم بايد داشته باشد.


البته در مجالس روضه اين حاج آقاها نبايد حرفي از دستورات اخلاقي زده! و سخني از راه و رسم زندگي اسلامي به ميان آورده، مخصوصا از احكام تجارت و داد و ستد نبايد دم زد، نكند با وضع خانه و يا حجره و بازار آنها وفق ندهد! مخصوصا در ميان احكام معاملات از مسئله ربا و رباخواري كوچكترين اسمي نبايد برد، زيرا بازار امروز چنين و چنان ايجاب مي كند.

نتيجه: هفتاد درصد، وضع محيط و رفقا و يا جهات فاميلي، دليل روضه خواندن حاج آقاها، و سي درصد علاقه به حسين عليه السلام.

از اين حاج آقاها هم بگذريم و به طبقه بعد مراجعه مي كنيم: جناب آقا! شما ديگر چرا مجلس روضه خواني بر پا مي كنيد؟ شما كه وضع ماليتان خيلي خوب نيست، خدا از شما نخواسته است، چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است، اين مخارجي كه براي روضه خواني صرف مي كنيد، به درد زندگي خودتان بزنيد!.

اين طبقه، معمولا جواب مي گويند: موقوفاتي از پدران و اجداد ما، مانده كه بايد صرف روضه خواني شود، و توليتش امروز با ما است و از آن بودجه كه اختصاص به اين كار دارد، مجلس مي گيريم.

بديهي است در مجالس روضه اين طبقه از مردم، همه جور مطلبي مي شود گفت جز موضوع وقف و احكام آن در اسلام، كه بحث از تصرفات نامشروع، و كم و زياد كردن برخلاف موازين، و گفتگو از زيانهاي وقف خواري موجب ناراحتي آنان خواهد شد، نه تنها نبايد


انتقاد كرد، بلكه تا اندازه اي هم بايد تشكر و تقدير نمود كه به همين مقدار و در اين شرايط حاضرند به مقررات وقف عمل كنند.

نتيجه: هشتاد درصد برگزار كردن فرمولي از مقررات وقف، و بيست درصد علاقه به مكتب واقعي حسين عليه السلام، حتي در اوقاف.

از اين طبقه كه گذشتيم، بقيه اصناف مخصوصا روستايان، و با مجالس روضه هفتگي، زنانه يا مردانه، معمولا در پاسخ اين پرسش كه: براي چه روضه خواني مي كنيد؟ مي گويند: نذر كرده ايم تا مريضمان خوب شود، و يا گرفتاريها برطرف گردد، و اصولا روضه خواني و مجلس توسل، مايه بركت زندگي ما و خانه ما خواهد بود؛ و به تعبير بعضيها: روضه و مجلس توسل را شگون زندگي مي دانيم.

البته معلوم است در اين مجالس جاي بحث و گفتگو نيست، فقط بايد چند قطعه شعر يا نثر با لحني كه شنونده گريه كند خواند، تا به قول خودشان: استفاده اي برده باشند، گرچه به ياد ناراحتي ها و گرفتاريهاي خويش بگريند، فقط بايد مطالبي گفت كه او بگريد، يا به قول اهل فن: مجلس بگيرد، و به قول بعضي از آنها: صداي گريه به قبر اباعبدالله عليه السلام برسد.

ديگر اينجا جاي بحثهاي تربيتي نيست، ديگر اينجا زمينه گفتن احكام و اخلاق اسلامي وجود ندارد، اينجا جاي گفتگو و بحث نيست كه: آخر هر كاري راهي دارد، و بايد از راه خودش وارد شد تا به نتيجه رسيد، توسلات در يك مواقع مخصوص و شرايط معيني گفته شده است، اينجا


جاي اين حرفها نيست! اينجا جاي شعر و صداي خوب و فوت و فن كار است!.

نتيجه: نود درصد برگزاري جلسه اي به نام توسلات، كوركورانه و گاهي نابجا؛ و ده درصد توسلات مشروع بدون ارتباط به بحثهاي اساسي.

اين بود خلاصه اي از جوابهايي كه بانيان مجالس روضه از عموم طبقات مي گويند.

البته در بين هر يك از اين طبقات به كساني هم برخورد مي كنيم كه كاملا با مطالب آشنا بوده، و نتيجه اصلي را در نظر داشته و با تعبيرات گوناگون جوابهاي اساسي مي دهند.

آنها مي گويند: اين مجالس، باقيمانده وسائل تبليغاتي ما است، در سايه نور اين محافل بايد با اسلام و معارف اسلامي آشنا شد، به نام حسين عليه السلام بايد دور هم جمع شده و از راه و رسم زندگي حسين عليه السلام و جد و پدر و مادر حسين اطلاعاتي پيدا كرد، ما اين مجالس را به نام حسين عليه السلام مي گيريم تا از مكتب تربيتي حضرتش استفاده كرده و روح گذشت و فداكاري او را در راه اسلام و قرآن آموخته و شيوه مبارزه با ستمگران را در راه حق و آزادي بياموزيم و از اين راه به خدا و كتاب خدا نزديك شويم.

صحيح است كه اين گونه جواب هاي اساسي هم از پاره اي از مردم مي شنويم، اما چنانچه مي دانيد آنها در اقليت بسيار ناچيزي قرار گرفته،


و نسبتشان به جوابهايي كه قبلا گفته شد خيلي كم است.

به ترتيبي كه گفته شد، از نظر بانيان مجالس روضه بطور هفتاد درصد از هدف اصلي منحرف و سي درصد با نتيجه آشنا هستند.

حالا بياييم سراغ مستمعين، و كساني كه براي استفاده در اين جلسات شركت مي كنند، از آنها هم احوالي بپرسيم، و آنچه را در دل دارند و كمتر به زبان مي آورند بحساب آورده بحث كنيم.

ما از شنوندگاني كه در مجالس طبقه اول و دوم شركت مي كنند بحثي نمي كنيم، چون شما خود بهتر مي دانيد كه آنان چرا به اين محافل مي روند، و به همان نسبت بانيان بايد گفت: صدي نود (جبر محيط) كه خلاصه جوابهاي آنها است، ايشان را به اين مجالس مي برد، سياست زندگي، محيط كار، محيط رفاقت، محيط فاميلي، محيط آشنايي و همسايگي، و امثال آن، عامل اصلي شركت آنها است در جلسات روضه؛ البته صدي ده هم به خاطر علاقه به حسين عليه السلام، و استفاده كردن از مكتب تربيتي او، و آشنا شدن به معارف اسلامي، به اين مجالس مي روند.

از مستمعين اين دو طبقه كه گذشتيم، من از بعضي جوابها كه شنيده و صحنه ها كه ديده ام چشم پوشيده، نمي گويم مثل بچه ها براي تماشا، وقت گذراندن، چايي خوردن، صحبت كردن با رفقا، و يا جهات ديگر به مجلس روضه مي روند، بلكه براي احترام حسين بن علي عليه السلام، و ايام سوگواري و يا روضه همسايه، و يا حق رفاقت و خويشاوندي، و گاهي هم استفاده روحي و معنوي در اين جلسات شركت مي كنند.


اگر از اين شنوندگان بپرسي: گوينده كه بود؟ و چه گفت؟! باز صدي نود نمي توانند جواب بدهند، اگر خيلي مستمع و شنونده خوبي باشد مي گويد: بسيار آخوند خوبي بود، منبر خوبي داشت، مطالب خوبي مي گفت؛ چه مي گفت؟! من نمي دانم، اما همينقدر مي دانم كه پر بود؛ بله، گاهي فقط يك تكه قصه يا فكاهي را مي تواند از گوينده بازگو كند.

اين است وضع شنوندگان ما در جلسات طبقات دوم و سوم.

اما مجلس روضه هاي هفتگي، زنانه يا مردانه، ديگر تكليف شنونده كاملا روشن است، مطلبي نيست كه بشنود، و بحثي نبوده كه استفاده كند، فقط اشعار و جملاتي كه گريه آور بوده، او هم گريه كرده است و گاهي هم غش و ضعفي در اثر بيماريهاي قلبي در كار بوده.

اين است خلاصه اي از وضع شنوندگان ما، البته شنوندگان روشن و بيدار و متوجه هم داريم، ولي خيلي كم و نسبتشان بسيار ناچيز است، و بطور متوسط صدي هشتاد شنوندگان را دسته اول تشكيل مي دهند، و صدي بيست بلكه كمتر را هم دسته دوم.

(اين يك نكته را هم در پرانتز بگويم: اگر ما مجالس روضه را از نظر وضع شنوندگان دقيقا آمارگيري كنيم، خواهيم ديد صدي هفتاد هشتاد را پيرمردان و پيرزنان و طبقات معمولي مردم تشكيل مي دهند، اما طبقه جوان و تيپ تحصيل كرده، صدي سي بيشتر شركت نمي كنند! دليل آن چيست؟ و گناه با كيست؟ در اين جزوه كم كم روشن مي شود انشاءالله).

حالا بياييم سراغ آقايان گويندگان، يا به قول شما منبريها، روضه خوانها،


از آنها بپرسيم: آقاي محترم! شما براي چه منبر مي رويد و روضه مي خوانيد؟ و گاهي داد و فرياد مي كنيد؟ و حتي برخلاف اصول بهداشتي به خودتان فشار مي آوريد؟.

اين قسمت را ناچاريم بطور خلاصه بحث كنيم.

گويندگان، و اهل منبر، و يا روضه خوانهاي ما دو دسته هستند، اين تقسيم مربوط به تمام درجات آنها است، از سخنگوي درجه يك گرفته تا روضه خواني كه فقط در مجالس زنانه شركت مي كند:

1- دسته اول: افرادي كه ابتدا خويشتن را تربيت كرده، و داراي روح تقوي و پاكدامني بوده، و از روي وظيفه شرعي و ديني در مجالس شركت كرده و به قدر و قدرت بخاطر احساس وظيفه، انجام تكليف مي كنند.

اين گوينده، يا منبري، يا روضه خوان، اگر در جلسات كاخها شركت كند، يا در خانه اشراف، و يا حاج آقاها برود، تا برسد به مجالس وقفي و روضه هاي هفتگي زنانه يا مردانه، هر كجا به تناسب مجلس، احكام شرعي را گفته و معارف اسلامي را تشريح مي كند، او مي كوشد هدف مقدس حسيني را بيان كند، او سعي دارد مردم را مردم را به روح غرس حسين عليه السلام آشنا كند، او روي خوش آمد مردم و يا بانيان مجالس حساب نمي كند، او مي خواهد وظيفه شرعي خود را انجام دهد، او خود را موظف مي داند، خدا را هم روزي رسان، مردم خوششان بيايد يا نه، پول بيشتري به او بدهند يا نه، براي او اين مطالب فرقي نمي كند.


اين طبقه از آخوندهاي گوينده، منبري، يا روضه خوان، همواره در يك حال ثابت بوده، و هر روز به رنگي نيستند، و كم و بيش آبرومندانه زندگي مي كنند، هر كس هر چه بگويد و هر انتظاري كه داشته باشد، او خود را گوينده ديني مي داند و خويشتن را براي گفتن حقايق ديني آماده كرده است.

اگر سخنراني مي كند، بر اساس مطالب ديني است؛ اگر خطابه مي گويد و منبر طي مي كند، بر اساس معارف اسلامي است؛ اگر مرثيه مي خواند و يا مي سرايد، بر اساس موضوعات مسلم و صحيح شرعي است؛ و يك جا از حدود شرع عملا تجاوز نمي كند، سياستها، تهديدها، تطميعها، رفاقتها، و آشنائيها، معمولا در روح اين دسته اثر سوئي نمي گذارد.

او همواره خداي جهان او را در نظر داشته و در محيطهاي مساعد و نامساعد با محروميتها روبرو بوده، و جدا بايد گفت: يك عمر در راه خدا جهاد كرده، و چون شمع براي روشني و راهنمايي ديگران مي سوزد.

آنچه گفتيم ادعا نيست، بلكه يك موضوع صددرصد تجربي و آزمايشي است كه مي توانيم يك يك روي افراد آن انگشت گذاشته و تاريخ زندگيشان را به شما نشان داده و وضع مادي و ماليشان را در دم رفتن براي شما بيان كنيم.

2- دسته دوم: گويندگان، و منبريها، و روضه خوانهايي كه قبلا خود را تربيت نكرده، و از روح تقوي و فضيلت كمتر برخوردارند و ما از آنها


به آخوندهاي خودرو تعبير مي كنيم، شرح اين قسمت را ناچارم خيلي فشرده و خلاصه بگويم.

اين آخوندهاي خودرو فقط به مقداري كه لباس، و قيافه، و محيط، محدودشان كند خودداري مي كنند ورنه روضه و منبر از نظر آنها دكان است و دكان دراي.

متأسفانه صدي نود از اين دسته، مردمي بي سواد، جاهل، خودپسند، گرفتار رذائل اخلاقي، و گاهي بي پرواي از همه چيز هستند [1] .

البته در بين آنها صدي ده هم مي توان نشان داد كه در عين بي سوادي و ناداني، و حساب مادي، تا اندازه اي از گفتن مطالب خطرناك و انجام دادن كارهاي زشت خوددار بوده، و به قول معروف، نان بخور و نميري از اين راه پيدا مي كنند.

اين هم حساب مختصري از گويندگان، منبريها و روضه خوانها.

نتيجه: از نظر اثر نه تعداد، هشتاد درصد گويندگان، مجالس روضه به هدف اصلي آشنا بوده، و بيست درصد ناآشنا و معمولا گيج و گم و نتيجه اصلي را اداره زندگي شخصي خود مي دانند.

بنابر آنچه گفتيم با حساب دقيق، و به حكم آمار، مجالس روضه از نظر بانيان بطور متوسط هشتاد و هفت درصد، شنوندگان، هفتاد و پنج


درصد، و روضه خوانان بيست درصد، از هدف اصلي منحرف اند، و با غرض و نتيجه واقعي آشنايي ندارند.

مگر هدف اصلي چيست كه شما مي گوئيد منحرف؟! چرا به بانيان مجالس روضه، اهانت كرده، به مستمعين و گويندگان جسارت مي كنيد؟!

شما نمي دانيد، اگر همين مجالس روضه با همين وضعي كه انتقاد مي كنيد نبود، چه مي شد؟ وضع معارف ديني مردم به كجا مي رسيد؟.

شما نمي دانيد، همين مقدار از معارف ديني هم كه مردم دارند، در سايه همين مجالس روضه خواني و نتيجه همين تعزيه داري و دسته بنديها است، شما نمي دانيد كه اين تظاهرات در روح مردم چه آثاري مي گذارد، و خلاصه، دين مردم در سايه همين مجالس، ترويج و تشريح مي شود.

بله، صحيح است، ما هم منكر نيستيم، ما به بانيان و گويندگان و شنوندگان اهانت و جسارت نكرديم، ما مي گوييم اين امر مهم ديني و اجتماعي بايد اثر و ثمر بيشتري داشته باشد، ما مي گوييم موضوعي كه با همه مردم سر و كار داشته و به قول شما دين مردم بواسطه او تشريح و ترويج مي شود نبايد كمترين انحرافي در او ديده شود، تا چه رسد به انحرافات زيادي كه به نسبت، كم كم اثر اصلي را تحت الشعاع قرار داده و طولي نمي كشد كه به كلي جز تشريفات ساده و بي روح (كه اجانب و استعمارگران مي خواهند و با دست مرموزشان كار مي كنند) چيز ديگري نمي ماند.

ما ميگوييم: منظور و هدف اصلي اين جلسات، اسم و عنوان و شهرت نيست.


ما مي گوييم: فلسفه شهادت حسين بن علي عليه السلام، دور هم جمع شدن، و گفتن و شنيدن، و باز همان راه و رسم را داشتن نيست.

ما مي گوييم: شهادت حسين بن علي براي گريه و زاري و جيغ و داد، و گاهي غش و ضعف نيست.

ما منكر گريه نيستيم، ممكن است به بحث گريه و ثواب آن هم برسيم اما مي دانيم كه هدف اصلي و فلسفه شهادت و اسارت، گريه نيست.

ما مي گوييم: اگر كاخ نشينان راست مي گويند كه چون اينجا كشور اسلامي است، و به اين دليل كه مردم اين آب و خاك مسلمانند، بايد روضه خواني كنند، چرا اينجا فقط از نظر روضه خواني كشور اسلامي است؟ و چرا مردم اين آب و خاك فقط از نظر خواندن و روضه آمدن مسلمانند؟.

ما مي گوييم: به گفته سران مملكت چون دولت و ملت هميشه در غم و اندوه و عيش و شادي شريكند، بايد روضه داشته باشند، چرا فقط در اين نوع غم و اندوه ها و يا عيش و شاديها به وضعي كه مي دانيد همدردي مي كنند؟

ما مي گوييم: اگر اعيان و اشراف اين مملكت راست مي گويند كه چون مسلمانند و مثل همه مسلمانها بايد جلسه سوگواري داشته باشند، چرا فقط در مسئله سوگواري مسلمان مي شوند؟.

ما مي گويم: اگر اين حاج آقاها راست مي گويند كه چون به حسين بن علي علاقه دارند، و به قول بعضيشان: دين خدا بايد به نام حسين زنده


بماند، چرا در كوچه و بازار و خيابان، و به هنگام داد و ستد، دين خدا را زنده نگه نمي دارند؟ و تنها با سر و صدا ياري حسين مي كنند.

ما مي گوييم: روضه هاي هفتگي زنانه يا مردانه، اگر جدا براي توسل و ابراز علاقه به حسين عليه السلام و خاندان پيغمبر اكرم است، پس اين صحنه هايي كه گاه و بيگاه در گوشه و كنار ديده و شنيده ايم چيست؟.

بالاخره ما با صداي بلند مي گوييم: هدف اصلي از روضه و روضه خواني، خود را مسلمان و علاقه مند نشان دادن تنها نيست، اسلام و علاقه به حسين عليه السلام بايد در تمام صحنه هاي زندگي آدمي آشكار باشد.

ما صريحا مي گوييم: فلسفه شهادت حسين بن علي، تظاهر كردن موسس، و تملق گفتن گوينده، و تصفيه حساب كردن شنونده نيست.

ما صريحا مي گوييم: حسين بن علي براي گريه شهيد نشده، و اهل و عيالش براي ناله و غش كردن زنان، به اسارت نرفته اند.

ما مي گوييم: مجلس روضه، مجلس تفريح و سرگرمي و وقت گذراندن نيست، مجلس روضه با شب نشينيها فرق دارد.

ما صريحا مي گوييم: روضه خواني دكان داري نيست، و شنوندگان مشتريان نيستند، و حسين بن علي براي زندگي شخصي زيد و عمرو كشته نشده.


ما مي گوييم: دسته بنديها و تعزيه ها، پرده ي سينما نبوده و تماشاگرانش، تماشاگران فيلمهاي سينمايي نيستند.

ما مي گوييم: حسين بن علي را از اين داستان، هدفي عالي و مقدس بوده، و موضوع، بزرگتر از آن است كه معمولا مي انديشيم.

ما مي گوييم: شخصيت مقدس حسيني، به مراتب عاليتر از اين است كه معمولا گفته مي شود و توده ي مردم فكر مي كنند، و بدون ترديد هدفش از اين جانبازي و فداكاري، موضوعي ارجمندتر و عاليقدرتر از اينها است كه ما فكر مي كنيم.

ما مي گوييم: اين چنين نيست كه حسين بن علي، سيدي بود ضعيف و ناتوان، دورش را گرفتند، و با لب تشنه سر از تنش جدا كردند و زن و بچه اش را به اسارت كشيدند، و ما به ياد ستمگريهايي كه درباره او و زن و بچه اش روا داشتند فقط بايد گريه كنيم.

ما مي گوييم: اسراي آل عصمت، زنان و بچه هاي ضعيف و بيچاره اي نبودند، كه آنان را چون اسيران زنگ و روم به ذلت كشيده، و امروز زنان ما چون زنان كوفه، فقط به خاطر آنها بايد بگريند.

ما مي گوييم: گويندگان، و روضه خوانها بايد حسين بن علي را بيشتر و بهتر معرفي كرده و هدف اصلي حضرتش را براي مردم تشريح كنند.

ما مي گوييم: شنودگان نبايد براي بهره گرفتن از جلسات روضه فقط به چند قطره اشكي كه ريخته اند قناعت كرده، بلكه به مسائل تربيتي هم بايد توجه نموده و تكامل روحي و اخلاقي هم بايد پيدا كرد.


خلاصه، ما مي گوييم: بانيان، گويندگان، شنوندگان، همه و همه بايد حسين بن علي را بهتر شناخته و به هدفش نزديكتر شده و عملا حضرتش را ياري كرده و جواب نداي غربتش را نه تنها در مجلس روضه، بلكه در خانه و كوچه و بازار و اداره، و كليه شئون زندگي بايد داد.

حسيني كه رقيب و طرفدارانش را مي شناسد و از صبح زود دهم محرم سال شصت و يك هجري تا ظهر، آنها را كاملا آزموده است، اگر طلب ياري و نصرت مي كند و مي گويد: «هل من ناصر ينصرني و هل من معين يعينني و هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله»، از آن مردم كمك نخواسته و از طرفداران يزيد نمي خواهد تا از حرم خدايي دفاع كنند، حضرتش اين جمله را فرموده است تا امروز طرفدارانش از حرم خدا و نواميس الهي، يعني احكام و مقدسات اسلام دفاع كنند.

بنابر آنچه تا اينجا گفته شد بايد همگي حسين عليه السلام را بهتر بشناسيم.


پاورقي

[1] بنده خود ديده و مي‏شناسيم کساني را که شغل رسمي آنها حلاج، لحاف دوز، شاگرد زرگر و... بوده، اما در ايام محرم و صفر با تغيير لباس يک روضه‏خوان و به عقيده خودش منبري رسمي است.