بازگشت

نگرش امام خميني به حادثه عاشورا


آنچه بايد تحليل شود اين است كه مجالسي كه ساليان دراز براي ستمگران و جباران خطري نبوده است، چگونه در مقاطعي ظلم برانداز مي گردد و چنان قدرتي از خود بروز مي دهد كه از تصور عقول عادي خارج است! به نظر نگارنده بايد اين تفاوت را در همين دو نگاه جستجو كرد. هنر حضرت امام (ره) در بهره وري شايسته از اين مجالس و عاشورا، در تعويض نگاه مردم بود. كاري كه حضرت امام (ره) موفق به آن شد اين بود كه نگاه مردم را به اين حادثه از مقام ثبوتي به اثباتي كشاند و توجه مردم را بيشتر به فلسفه قيام جلب كرد تا خود حادثه. از حسين و يزيد سال 61 هجري به حسين ها و يزيدهاي قرن بيستم كشانيد و از آن مشعلي براي حركت و زندگي مردم ساخت و يا به عبارتي ديگر از عاشورا، نهضتي زميني ساخت و آن را در متن زندگي سياسي - اجتماعي مردم وارد نمود و از آن به عنوان الگويي براي نجات انسانها الهام گرفت و آن را پشتوانه حركت و قيام مردمي خود ساخت.

تغيير اين نگاه، چنان تأثير شگرفي نهاد كه انسانهاي ذليل، ترسو، ظلم پذير، بي اراده و خودنگر را به انسانهايي استوار، باشهامت، ستم گريز، خودباور و دگرنگر تبديل ساخت و فرهنگ حسيني را در متن زندگي و عملكرد روزمره مردم وارد ساخت و نظامي به ظاهر محكم و استوار را سرنگون كرد و نظامي ديگر را به جاي آن نهاد. او به مردم آموخت كه عاشورا فقط براي مويه كردن نيست؛ بلكه گريستن نيز فلسفه دارد. او آموخت كه بايد حسيني زندگي كرد و گرنه يزيدي خواهيم بود.

چنين نگاهي، پيش از پرداختن به وقايع ريز و نامعلوم، همواره به اصل و فلسفه قيام توجه كرده، آن را به تمام زواياي سياسي - اجتماعي مردم مرتبط خواهد كرد. چنين است كه نام حسين و عزاداري او براي جباران و ظلم گستران، وحشت آور و براي آزادگان و عدالتمداران پشتوانه اي عظيم خواهد بود.