بازگشت

مجلس 38


مردي از «بني تيمم» از لشگر «ابن سعد» جدا شد و خواست، بر لشگر امام حمله كند، با او گفتند: مادرت به عزايت بنشيند، به كجا مي روي؟ اينك كشته مي شوي، گفت: «اُقدِمُ اِلي رَبٍّ رَحيمٍ و شَفيعٍ مُطاعٍ؛ مي روم تا كشته شوم پس خدا بر من رحم كند و پيغمبر مرا شفاعت كند، امام فرمود: كيست اين مرد؟ گفتند: عبداللَّه بن حوزه نام دارد گفت: «اللهم خَرِّهُ اِلَي النّارِ؛ خداوندا! بِكَش اين ملعون را به سوي آتش در آن حال اسبش مضطرب شد و او را در جوي آبي انداخت، در حالي كه پاي چپش در ركاب مانده بود و پاي راستش بلند شده بود، پس «مسلم بن عوسجه»


ضربتي بر پاي چپش زد، اسبش شروع كرد بدويدن، در حالي كه سر او را به سنگ ها و درخت ها مي زد، پس به جهنم و اصل شد. [1] .


پاورقي

[1] ص 121.