بازگشت

برخورد استدلالي و حكمت آميز


اساس دعوت پيامبران الهي را حكمت تشكيل مي دهد. آن بزرگواران به هنگام برخورد با كافران و ملحدان محكم ترين استدلالها را بيان مي كردند نمونه هايي از آن را قرآن كريم در داستان ابراهيم (ع) و برخورد آن حضرت با ستاره پرستان و معتقدان به الوهيت خورشيد و ماه بيان نموده است. و بر اين اساس است كه تعليم و آموزش حكمت يكي از فلسفه هاي بعثت پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله به شمار آمده است چنانكه در سوره جمعه مي خوانيم: «هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة »: اوست خدايي كه ميان مردمان درس نياموخته پيغمبري از خود آنها برانگيخت تا بر آنان آيات وحي خدا را تلاوت كند و آنها را پاكيزه سازد و به آنها كتاب و حكمت آموزش دهد. و در پي همين هدف است كه پيامبر گرامي اسلام (ص) از سوي خداوند ماموريت مي يابد كه: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة »: مردم را به راه پروردگارت بر اساس حكمت و پندهاي نيك دعوت كن.

تاريخ زندگي آن حضرت تجسم صفحات زريني از اين گونه رفتارهاست به طوري كه اين امر مورد اعتراف مخاطبان آن حضرت قرار مي گرفت و بر همين اساس به اسلام مي گرويدند. در يكي از نقلها آمده است هر موقع پيامبر اكرم متوجه مي شد كه شخصيتي از عرب وارد مكه شده است با او تماس مي گرفت و آيين خود را به وي عرضه مي داشت. روزي شنيد كه «سويد بن صامت » وارد مكه شده است. فورا با او ملاقات نمود و حقايق نوراني آيين خود را براي او تشريح كرد. وي گفت شايد اين حقايق همان حكمت لقمان است كه البته من هم مي دانم. حضرت فرمود: گفته هاي لقمان نيكوست ولي آنچه خدا بر من نازل فرموده است بهتر و بالاتر است زيرا آن مشعل هدايت و نورافكن فروزاني است. سپس حضرت آياتي چند براي او خواند و وي نيز آيين اسلام را پذيرفت.

اصولا احتجاجات و استدلالهاي معصومين (عليهم السلام) با مذاهب و مكاتب مختلف نمونه خوبي از برخوردهاي حكمت آميز مي باشد كه كتاب «احتجاج مرحوم طبرسي » و كتابهايي از اين قبيل، آيينه اي از اين نوع برخوردهاست. اينكه امام رضا (ع) به (عالم آل محمد«ص ») لقب يافته است همين احتجاجات و برخوردهاي استدلالي و كلامي آن حضرت يا اديان و مكاتب گوناگون بوده است زيرا اين زمينه براي آن بزرگوار بيش از معصومين ديگر فراهم بوده است.

در خاتمه به اعتراف يكي از منكران توحيد به نام ابن ابي العوجاء كه درباره برخوردهاي حكمت آميز امام صادق (ع) ذكر نموده است مي پردازيم. مفضل در مقدمه كتاب خود (توحيد) مي گويد در يكي از روزها در مسجد پيامبر (ص) به ابن ابي العوجاء برخوردم در حالي كه سخنان كفرآميزي بر زبان مي راند. از شدت خشم نتوانستم خودداري كنم و گفتم اي دشمن خدا، ملحد شدي و پروردگاري كه تو را به نيكوترين تركيب آفريده و از حالات گوناگون گذرانده انكار كردي...!

ابن ابي العوجاء گفت: اي مرد اگر تو از متكلماني با تو به روش آنان سخن بگويم. و اگر از ياران جعفر بن محمد صادق هستي او خود با ما چنين سخن نمي گويد. او از سخنان ما بيش از آنچه تو شنيدي بارها شنيده ولي دشنام نداده است و در بحث بين ما و او از حد و ادب بيرون نرفته است. او بردبار و آرام و متين و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت بر او چيره نمي شود. سخنان و دلايل ما را مي شنود تا آنكه هر چه در دل داريم به زبان مي آوريم. گمان مي كنيم بر او پيروز شده ايم آنگاه با كمترين سخن دلايل ما را باطل مي سازد و با كوتاهترين كلام حجت را بر ما تمام مي كند چنان كه نمي توانيم پاسخ دهيم. اينك اگر تو از پيروان او هستي چنانكه شايسته اوست با ما سخن بگو. و بر اين مبناست كه در زيارتنامه معصومين (عليهم السلام) مي خوانيم:

«و نصحتم له في السر و العلانية و دعوتم الي سبيله بالحكمة و الموعظة الحسنة و بذلتم انفسكم في مرضاته »: به خاطر خدا مردم را در پنهان و آشكار نصيحت كرديد و به راه حق يا برهان و حكمت و پند و موعظه نيكو دعوت كرديد و در راه خشنودي خدا از جان خود گذشتيد.