بازگشت

عمر بن سعد و مشاور مذهبي او


در شب دهم محرم سال شصت و يكم هجري كه وقايع مذكور در فصول قبل در كربلا اتفاق افتاد (شيث بن ربعي) مشاور مذهبي حاكم عراقين كه در آن شب در كربلا بود آخرين تمهيد را براي آسوده خاطر كردن (عمر بن سعد) فرمانده سپاه بين النهرين بكار بست.

ديديم كه عمر بن سعد ميل نداشت كه در ماه محرم قاتل حسين (ع) شناخته شود و در غروب روز نهم با حسين (ع) ملاقات كرد كه او را از مقاومت منصرف نمايد. او از كشتن نوه محمد بن عبدالله (ص) بيم نداشت ولي از اين بيمناك بود كه در ماه محرم كه ماهي (حرام) به شمار مي آمد با حسين (ع) بجنگد چون گفتيم كه اعراب از جنگيدن در ماه هاي حرام مي ترسيدند و بيم داشتند كه دچار كفاره آن جنگ شوند يعني يك بدبختي بزرگ بر آن ها هبوط كند. حاكم عراقين به طوري كه نوشته اند براي آسوده خاطر كردن عمر بن سعد مشاور مذهبي خود (شبث بن ربعي) را به كربلا فرستاد تا به فرمانده سپاه بفهماند كه حسين يك مرتد حربي است و جنگ كردن با او در ماه محرم واجب مي باشد. اما عمر بن سعد در باطن احساس ناراحتي مي كرد چون نمي توانست خود را قائل نمايد كه حسين يك مرتد حربي است. واضح است كه عمر بن سعد مثل حر بن يزيد


رياحي حسين را طرفدار حق نمي دانست و مخالفت وي را با خليفه زمان، تصويت نمي كرد. عمر بن سعد وقاص حسين را به مناسبت مخالفت با خليفه زمان مستوجب قتل مي دانست. اما نمي توانست او را كافر حربي بداند براي اين كه حسين (ع) شمشير از نيام نكشيده بود. لذا از روزي كه وارد كربلا شد تا شب دهم محرم سال شصت و يكم هجري كوشيد كه حسين (ع) را وادار كند كه عزم خود را تغيير بدهد و خلافت يزيد بن معاويه را بپذيرد و به قول مسلمين قرون اوليه اسلام با وي بيعت كند. عمر بن سعد مي دانست كه وي مسئول قتل حسين (ع) خواهد بود چون وقتي كسي فرمانده يك سپاه باشد، و فرمان حمله را صادر كند مسئول قتل كساني كه كشته مي شوند اوست نه سربازانش پسر سعد وقاص از اين كه مسئول قتل حسين (ع) خواهد شد نمي ترسيد چون به تشخيص او، حسين (ع) به مناسبت مخالفت با خليفه بايستي كشته شود اما مي ترسيد كه در ماه محرم وي را به قتل برساند. قبل از اعراب هم بعضي از قوام در جنگ كردن در بعضي از ايام مي ترسيدند و (ژول - سزار) قيصر كه در سال چهل و چهار قبل از ميلاد كشته شد در ماه دهم سال رومي نمي جنگيد و تمام جنگ ها را طوري اداره مي نمود كه قبل از ماه دهم به پايان برسد. سزار نه فقط از جنگ كردن در ماه دهم مي ترسيد و از آن پرهيز مي كرد بلكه بعد از هر پيروزي، كفاره مي داد و عقيده داشت هر كس كه نائل به يك پيروزي بزرگ مي شود بايد كفاره بدهد و گرنه دچار بدبختي خواهد شد. (شبث بن ربعي) در شب دهم محرم سال شصت و يكم براي اين كه عمر بن سعد را آسوده خاطر كند متوجه موضوعي شد كه تا آن موقع به آن توجه نكرده بود و نزد عمر بن سعد رفت. فرمانده سپاه از او پرسيد آيا با من كاري داري؟ شبث بن ربعي گفت امده ام كه تو را از لحاظ جنگ با حسين (ع) در اين ماه آسوده خاطر كنم. عمر بن سعد گفت تو مرا آسوده خاطر كرده اي و آن چه بايد بگوئي به من گفتي، شبث بن ربعي اظهار كرد من امشب متوجه موضوعي شدم كه تا اين موقع متوجه آن نگرديده بودم. عمر بن سعد پرسيد آن موضوع چيست؟ شبث بن ربعي اظهار كرد كه من امشب متوجه شدم كه اين ماه، كه در آن هستيم ماه محرم نيست. عمر بن سعد لحظه اي با حيرت گوينده را نگريست چون تصور كرد كه او دچار اختلال حواس شده و پرسيد چگونه اين ماه كه در آن هستيم محرم نمي باشد. شبث بن ربعي گفت اين ماه صفر است و ماه محرم ماه ديگر مي باشد. عمر بن سعد گفت اگر ميل داري كه حرف بيهوده بزني موقع ديگر را انتخاب كن و امشب من حال شنيدن حرف هاي بيهوده را ندارم. شبث بن ربعي جواب داد من حرف بيهوده نمي زنم و اين ماه كه ما در آن هستيم ماه صفر است و ماه ديگر كه امروز صفر خوانده مي شود ماه حرام به شمار مي آيد و در گذشته اسم اين دو ماه صفر بود و به ماه اول كه امروز محرم نام دارد مي گفتند صفر اول و ماه ديگر را صفر دوم مي خواندند و صفر دوم كه امروز هم صفر نام دارد حرمت داشت نه صفر اول. عمر بن سعد گفت خداوند در قرآن اين ماه را حرام كرده است. شبث بن ربعي گفت خداوند در قرآن اسم ماه هاي حرام را نبرده و فقط


گفته كه در ماه هاي حرام نبايد جنگيد و تو مي داني كه راجع به حرمت ماه رجب اختلاف وجود دارد و بعضي گفته اند كه ماه شوال ماه حرام مي باشد [1] .

عمر بن سعد گفت از آن اختلاف نظر اطلاع دارم. شبث بن ربعي گفت چون اسامي ماه هاي حرام در قرآن ذكر نشده و نظر به اين كه اين ماه در گذشته موسوم به صفر اول بوده و حرمت نداشته لذا تو مي تواني در اين ماه با هر كس كه ميل داري بجنگي. عمر بن سعد گفت من فهميدم كه تو حرفي بيهوده مي زني چون به فرض اين كه اين ماه كه در گذشته موسوم به صفر اول بوده حرمت نداشته چون پيغمبر ما، بعد از آوردن اسلام آن را جزو ماه هاي حرام دانسته لذا ما هم بايد اين ماه را ماه حرام بدانيم. من با اين كه مي دانم اين ماه، حرام است از لحاظ جنگ با حسين ترديدي به خود راه نداده ام و فردا او را دستگير خواهم كرد يا خواهم كشت و سرش را براي حاكم عراقين خواهم فرستاد. قسمت اخير گفته عمر بن سعد از بيم حاكم عراقين بود و چون حدس مي زد كه شبث بن ربعي ممكن است اظهارات او را به اطلاع عبيدالله بن زياد برساند، چنين نشان مي داد كه از جنگ كردن با حسين در ماه محرم ابا ندارد در صورتي ك در باطن از جنگيدن در ماه محرم مي ترسيد. اما از حاكم عراقين بيشتر وحشت داشت و به همين جهت روز دهم محرم اولين تير كه از طرف سپاه بين النهرين به سوي كاروان حسين (ع) رها شد از طرف عمر بن سعد بود و او هنگام تير انداختن تمام سران سپاه خد را كه اطرافش بودند به شهادت گرفت و گفت همه ببينيد كه جنگ با حسين (ع) را من اول شروع مي كنم و اولين تير را من به سوي او مي اندازم و شما بايد اين موضوع را در حضور حاكم عراقين تصديق كنيد و شهادت بدهيد. چون عبيدالله بن زياد به طوري كه گفتيم نسبت به عمر بن سعد ظنين شده بود و فكر مي كرد كه وي در باطن طرفدار حسين (ع) است و آن مرد مي خواست آن سوء ظن از بين برود. آخرين تمهيد (شبث بن ربعي) موثر واقع نگرديد اما در وضع حسين (ع) تغييري حاصل نشد زيرا عمر بن سعد مصمم بود كه روز ديگر با


حسين بجنگد و او را به قتل برساند يا اسير كند و اگر شبث بن ربعي مي توانست فرمانده سپاه را قائل نمايد كه در آن ماه جنگ مجاز است عزم عمر بن سعد براي جنگيدن با حسين (ع) جزم تر مي گرديد.


پاورقي

[1] (ادوار - مونته) استاد زبان عربي در دانشگاه (ژنو) و مترجم جديد قرآن به زبان فرانسوي نيز شرحي راجع به ماه‏هاي حرام نوشته و ماه دهم قمري يعني ماه شوال را ماه حرام معرفي کرده است در صورتي که در قسمتي از منابع شرقي نوشته شده که ماه رجب ماه حرام يعني چهارمين ماه حرام است و مترجم خود را براي اظهار نظر کردن راجع به يک موضوع مذهبي اسلامي صالح نمي‏داند و فقط علماي محترم مذهبي براي اظهار نظر راجع به اين موضوع صالح مي‏باشند ولي ماه شوال قبل از ماه ذي قعده است در صورتي که ماه رجب با ماه ذيقعده سه ماه فاصله دارد و آيا نمي‏توان انديشيد که چهار ماه حرام بايستي پشت هم قرار مي‏گرفت که اعراب در آن چهار ماه نجنگند و اگر نظريه پروفسور ادوارد - مونته راجع به اين که ماه شوال چهارمين ماه حرام (و در واقع اولين ماه آن) مورد توجه قرار بگيرد، ديده مي‏شود که چهار ماه حرام، پشت هم واقع مي‏گردد و در آن چهار ماه که يک سوم سال مي‏شد، اعراب شمشير از غلاف نمي‏کشيدند و آن چه مرتجم در اين خصوص مي‏گويد فقط يک حدس است و به طوري که عرض شد فقط علماي محترم مذهبي صالح هستند که راجع به اين موضوع اظهار نظر کنند - مترجم.