بازگشت

گفتار علامه طباطبايي در شأن علم امام و فلسفه ي قيام او


علامه طباطبائي [1] . در گفتاري چنين مي فرمايد:

امام به موجب اخبار كثيره، مقامي از قرب دارد كه هر چه را بخواهد به اذن خدا مي تواند بداند، و از آن جمله علم به تفصيل مرگ و شهادت خود، با جميع جزئيات آن، اين مسأله هيچگونه محذوري از راه عقل ندارد، و از راه شرع نيز رواياتي است كه هر يك از ائمه، لوحي از جانب خدا دارند كه وظائف خاصه وي در آن ثبت است و در عين حال به حفظ ظواهر حال و راه و رسم زندگي مأموريت دارند و از اينجا پاسخ شبهه اي كه گاهي وارد مي كنند، روشن مي شود و آن اينكه:

«اقدام نمودن به خطر قطعي، عقلايي نيست، انسان به كاري كه


خطر قطعي و خاصه خطر جاني قطعي براي وي دارد به حكم عقل خود هرگز اقدام نمي كند، پس چگونه متصور است امام عليه السلام كه اعقل عقلاء است به كاري كه مي داند در آن مرگ و شهادت است اقدام كند؟ اصولا انسان به كاري كه خطر قطعي آن را مي داند، به اختيار خود اقدام نمي كند، علاوه بر اين، امام عليه السلام چگونه مي تواند راضي شود كه خود را با اختيار خود به دهان مرگ و نابودي اندازد و عالم انسانيت را از بركات وجودش محروم نمايد؟!»

پاسخ:

عقلايي نبودن اقدام اختياري به خطر قطعي براي آن است كه غالبا انسان كار را براي بهره برداري خود انجام مي دهد و در نتيجه كاري را كه مستلزم نابودي خود او است انجام نمي دهد، ولي اگر انجام گرفن كار را مهمتر از بقاي خود تشخيص دهد، حتما اقدام كرده و از نابودي خود باكي ندارد و براي اين مطلب از نهضتها و انقلابات، صدها مثل مي توان پيدا كرد، شاهد زنده حادثه ي كربلا و نهضت حسيني است، حالا فرض كنيد اقدام سيدالشهداء عليه السلام شهادت اختياري نبود، ولي اقدام هر يك از شهداي كربلا به مرگ قطعي كه هيچ ترديدي در تحقق آن نداشتند، اختياري و از روي ميل بود و هيچ ترديد نسبت كه آنان چند ساعت زنده ماندن امام عليه السلام را بر زنده ماندن خود ترجيح مي دادند و لذا يكي پس از ديگري خود را به دهان مرگ انداخته و كشته شدند و از اينجا روشن مي شود كه آنچه در شبهه گفته


شد كه: «انسان اصولا خود را به كاري كه خطر قطعي دارد به اختيار خود،نمي افكند» سخني بي پايه است، خداوند در كلام خود (قرآن) در وصف فرعون و فرعونيان مي گويد:

و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم؛ آنها معجزات و دعوت موسي را انكار كردند، در حالي كه يقين به صحت و حقانيت آن داشتند.» [2] .

نان به تصريح قرآن، به هلاكت خود در صورت كفر و انكار، يقين داشتند و اقدام كردند.

و هم از اينجا روشن مي شود كه آنچه در شبهه گفته شده كه: «امام حسين عليه السلام چگونه راضي مي شود كه خود را با اختيار خود تسليم مرگ كند و عالم انسانيت را از بركات وجود خود محروم سازد؟» گفتاري است بي سر و ته، زيرا چنان كه اشاره شد، امام عليه السلام اهميت شهادت خود را نسبت به ادامه ي زندگي خود مي دانست و ترجيح مي داد.

يك نفر شيعه، بلكه يك نفر مسلمان، بلكه يك نفر انسان باشعور و باهوش، نبايد از آثار حيرت انگيز شهادت حسيني در عالم اسلام و به خصوص در جهان تشيع در اين مدت تقريبا چهارده قرن غفلت ورزد.

در سر تا سر فقه پهناور اسلامي كه به موجب حديث متواتر (بسيار)


«ثقلين» [3] معلم مسائل، خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله مي باشند، از امام حسين عليه السلام حديثي نقل نشده است. [4] .

آري از بعضي از دانشمندان نقل كرده اند كه يك حديث پيدا كرده اند، اين است كه محصول ده سال امامت حضرت سيدالشهدا عليه السلام و از اينجا معلوم مي شود كه بر اثر وضعي كه حكومت بيست ساله ي معاويه به وجود آورده بود، خاندان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در چه وضع ناگواري قرار داشتند، و دوري عموم مردم از آن حضرت در چه حد بود؟ و چه روزگار تاريكي مي گذرانيده اند، حالا بهره ي اين زندگي چند ساله ي امام عليه السلام را با آثار حيرت انگيز و زنده ي تقريبا بيش از هزار و سيصد و چهل سال شهادت امام حسين عليه السلام كه در جهان اسلام بروز نموده با مسأله ي «چرا امام با استقبال شهادت خود، عالم اسلام را از بركت وجود خود محروم ساخت» مقايسه كنيد، آيا باز مي توان اين شبهه را نمود؟! [5] .



پاورقي

[1] آيت‏الله علامه سيد محمد حسين طباطبايي، صاحب کتاب تفسير الميزان، در سال 1281 شمسي در تبريز متولد شده و براي ادامه‏ي تحصيل به نجف اشرف رفت، سپس وارد حوزه‏ي علميه قم شد و پس از 35 سال تدريس و تأليف در 25 آبان 1360 وفات يافت، مرقد مطهرش در مسجد بالاسر بارگاه ملکوتي حضرت معصومه (س) مي‏باشد.

[2] نمل: 14.

[3] حديث ثقلين، عبارت از اين است که: پيامبر (ص) فرمود: «من از ميان شما مي‏روم و ثقلين (دو چيز گرانمايه - قرآن و عترت) را در ميان شما مي‏گذارم که اگر به اين تمسک کنيد هرگز گمراه نخواهيد شد.

[4] رواياتي که از آن حضرت در مورد اندک فقهي نقل شده، طبق روايت ائمه‏ي ديگر است، مثلا امام صادق (ع) از پدرانش از امام حسين (ع) نقل فرموده، ولي غير امام، مسائل را از آن حضرت نقل ننموده با اينکه آن حضرت ده سال امامت کرد.

[5] اقتباس - با کمي تغيير عبارت از کتاب «يک بررسي مختصر در پيرامون قيام شهيد جاويد»، ص 110 به بعد.