بازگشت

آخرين سخن حسين خطاب به دشمن


امام عليه السلام وقتي كه بر زمين افتاد، ديد گروهي براي غارت خيمه ها به


سوي خيمه ها هجوم مي برند، خطاب به آنها صدا زد:

يا شيعة آل ابي سفيان، ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم...؛ اي پيروان خاندان ابوسفيان اگر دين نداريد و از روز جزا نمي ترسيد، لااقل در زندگي آزادمرد باشيد....» [1] .

و در آخرين لحظه هاي عمرش، كه افرادي مثل شمر، خولي و سنان، پيش دستي مي كردند تا آن حضرت را به قتل رسانند، متوجه معشوقش، خداي بزرگ شد و چنين مناجات كرد، كه در حقيقت آخرين پيام و منشورش بود:

... صبرا علي قضائك يا رب، لا اله سواك يا غياث المستغيثين، ما لي رب سواك و لا معبود غيرك، صبرا علي حكمك يا غياث من لا غياث له، يا دائما لا نفاد له، يا محي الموتي يا قئما علي كل نفس بما كسبت، احكم بيني و بينهم و انت خير الحاكمين؛ اي خداي بزرگ؛ در برابر قضا و قدر تو شكيبا هستيم، پروردگارا معبودي جز تو نيست، بر حكم و تقدير تو صابر هستيم، اي فريادرس آنكه فريادرسي ندارد، اي هميشه زنده اي كه پايان ندارد، اي زنده كننده ي مردگان، اي خدايي كه هر كس را با


اعمالش مي سنجي، در ميان من و اين مردم، تو حكم كن كه تو بهترين حاكمان هستي.

سرانجام امام عليه السلام را از هر طرف تيرباران كردند، كه هفتاد و دو زخم بر پيكر مطهرش وارد شد و از امام باقر عليه السلام نقل شده كه سيصد و اندي زخم به بدن آن حضرت وارد گرديد. [2] .


پاورقي

[1] بحار، ج 45، ص 51.

[2] بحار، ج 45، ص 52.