بازگشت

ديدار امام حسين با رسول خدا در عالم خواب


روايت شده: در شب خروج، امام كنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و عرض


كرد: «سلام بر تو اي رسول خدا صلي الله عليه و آله، من حسين پسر فاطمه عليهاالسلام فرزند تو و فرزند دختر تو هستم و سبط توام كه مرا در ميان امتت جانشين خود كردي، بر اين مردم گواه باش، مرا تنها گذاشتند و امر مرا تباه ساختند و به تو از دست اين مردم شكايت مي كنم، تا به تو بپيوندم.» سپس برخاست و به نماز مشغول شد. [1] .

آنگاه اندكي خواب امام را فراگرفت، در عالم خواب، رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديد و به او عرض كرد، «نياز و ميلي به دنيا ندارم مرا بسوي خود ببر.»

پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «ناچار بايد به دنيا بازگردي تا شهادت نصيب شود و به آنچه كه خداوند از پاداش بزرگ، برايت مقدر كرده برسي، تو و پدرت و برادر و عمو و عموي پدرت در روز قيامت در يكجا محشور شده و وارد بهشت مي شويد.» [2] .

سخن در اينجا بسيار است، آنرا از همين جا رها كرده، نظري به ماجراي كاروان حسين عليه السلام در مكه مي افكنيم. [3] .



پاورقي

[1] همان مدرک، ص 327.

[2] همان مدرک، ص 328.

[3] رواياتي نقل شده که هنگام خروج امام و يارانش از مدينه، گروههايي از فرشتگان مسلح به حضور حضرت آمدند و تقاضا کردند که ما آماده‏ي کمک به تو هستيم. همچنين گروههايي از جنيان مسلمان به کمک آمدند، امام لقاي خدا را که در آن عزت اسلام بود خواست. (در اين باره به بحار، ج 44، ص 330، و 331 مراجعه کنيد.).