بازگشت

نمونه ي ديگر از موضع گيري امام حسين با مروان


روزي مروان به امام حسين عليه السلام گفت: «اگر افتخار به وجود فاطمه عليهاالسلام نبود، شما به چه چيز بر ما افتخار مي كرديد؟»


امام حسين عليه السلام در پاسخ به گستاخي او، گلوي مروان را گرفت و دستارش را به گردنش پيچيد، به طوري كه مروان بيهوش به زمين افتاد.

آنگاه حسين عليه السلام نزد جماعتي از قريش رفت و فرمود: «شما را سوگند به خدا اگر راست گفتم مرا تصديق كنيد، آيا در روي زمين دو دوستي محبوبتر در نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله از من و برادرم حسن عليه السلام مي شناسيد، و يا بر روي زمين پسر دختر پيغمبر صلي الله عليه و آله غير از من و برادرم هست؟»

مردم گفتند: نه

فرمود: «من در زمين كسي را ملعونتر از مروان و پدرش تبعيد شده ي رسول خدا صلي الله عليه و آله نمي دانم.»

سپس به مروان فرمود: «سوگند به خدا بين جابرسا و جابلقا (كه يكي در مشرق و ديگري در مغرب است) دو مرد هستند كه خود را مسلمان مي نامند، ولي دشمن ترين مردم به خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله و خاندان رسول خدا صلي الله عليه و آله هستند و آن تو و پدرت هستي، نشانه ي (صدق) گفتارم اين است كه وقتي خشمگين مي شوي، عبايت به زمين مي افتد.»

روايت كننده مي گويد: سوگند به خدا مروان در آن مجلس برنخاست مگر اينكه خشمگين شد و عبايش بر زمين افتاد. [1] .



پاورقي

[1] بحار، ج 44، ص 206- مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 67- احتجاج طبرسي، ج 2، ص 23.