بازگشت

پيشگويي و اندوه پيامبر و آله از شهادت حسين


ابن عباس مي گويد: روزي پيامبر صلي الله عليه و آله در محلي نشسته بود، در اين هنگام حسن مجتبي عليه السلام نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد، پيامبر صلي الله عليه و آله تا او را ديد، بي اختيار سرشك اشك از ديدگانش جاري شد و حسن عليه السلام را روي زانوي راستش نشاند.

سپس حسين عليه السلام آمد، حضرت باز بي اختيار گريست و او را روي زانوي چپش نشاند.

سپس فاطمه عليهاالسلام آمد، حضرت تا او را ديد، اشكش جاري شد، فرمود: دخترم پيش بيا، او آمد و در مقابل آن حضرت نشست.

سپس علي عليه السلام آمد، پيامبر صلي الله عليه و آله تا او را ديد، اشك در چشمش حلقه زد، فرمود: برادرم! پيش بيا، حضرت علي عليه السلام پيش آمد و آن حضرت را در طرف راست خود نشاند.

بعضي از اصحاب از رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيدند: چرا شما هر يك از اين افراد را ديديد، گريستيد؟

حضرت در پاسخ فرمود: «سوگند به خدايي كه مرا به نبوت برگزيد


و از همه ي جهانيان برتري بخشيد، من و اينها گراميترين خلق خدا هستيم و هيچ كسي برايم محبوبتر از اينها نيست، سپس ماجراي شهادت هر يك را شرح داد تا به حسين عليه السلام رسيد فرمود: اما حسين او از من است، او فرزند و پسر من و بهترين خلق بعد از برادرش حسن است، او امام مسلمانان و خليفه ي پروردگار جهان و پناه بي پناهان و دادرس مظلومان و مايه ي رحمت خدا بر همه ي خلايق است.»

او سرور جوانان اهل بهشت و باب نجات امت مي باشد، امر او امر من و اطاعت او، اطاعت از من است، كسي كه از او پيروي كند از من پيروي نموده و كسي كه از فرمان او سرپيچي نمايد، از من نيست، من وقتي كه او را ديدم به ياد مصايبي افتادم كه بعد از من به او وارد مي شود... گويي او را مي بينم كه تيري به بدنش مي رسد و از پشت اسبش بر زمين مي افتد، سپس همچون گوسفند او را مظلومانه ذبح مي كنند.

در اين هنگام رسول خدا صلي الله عليه و آله گريه كرد و همه ي حاضران صدا به گريه بلند كردند. سپس فرمود: خدايا از آنچه كه بعد از من، نسبت به اهل بيتم روا مي دارند به تو شكايت مي كنم، آنگاه حضرت برخاست و به خانه اش رفت. [1] .


پاورقي

[1] فرائد السمطين، محمد حمويني شافعي، ج 2، باب 8.