بازگشت

علاقه ي شديد پيامبر به حسن و حسين


اسامه بن يزيد مي گويد: شبي به خاطر نيازي به در خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله رفتم، در را زدم، پيامبر صلي الله عليه و آله از خانه بيرون آمد، چيزي در دست و آغوشش ديدم ولي ندانستم چيست، پس از رفع نياز، پرسيدم آن چيست؟ ناگهان حسن و حسين عليهماالسلام را در آغوشش يافتم و شنيدم سه بار فرمود:

هذا ابناي و ابنا ابنتي، اللهم انك تعلم اني احبهما فاحبهما؛ اين دو، پسران من و پسران دخترم هستند، خدايا تو مي داني كه اين دو را دوست دارم، پس اين دو را دوست بدار. [1] .

و در روايت ديگر مي خوانيم پيامبر صلي الله عليه و آله دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفته بود و فرمود: «كسي كه مرا و اين دو را و پدر و مادر اين دو را


دوست بدارد، در روز قيامت در درجه ي من همراه من است.» [2] .

انس بن مالك گويد: «حاكم قطر» اجازه ي حضور به محضر پيامبر صلي الله عليه و آله يافت، پيامبر صلي الله عليه و آله به او اجازه داد و آن روز آن حضرت در خانه ام سلمه (يكي از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله) بود، پيامبر صلي الله عليه و آله به ام سلمه فرمود: در را ببند، كسي وارد نشود. در اين لحظه كه ام سلمه مي خواست در را ببندد، حسين عليه السلام در را گشود و وارد شد و به دوش رسول خدا صلي الله عليه و آله مي پريد، پيامبر صلي الله عليه و آله او را مي بوييد و مي بوسيد.

حاكم قطر به پيامبر صلي الله عليه و آله عرض كرد: «آيا اين كودك را دوست داري؟ فرمود: «آري، امتم او را مي كشند و اگر بخواهي مكان شهادتش را نشان دهم....» [3] .


پاورقي

[1] صحيح ترمذي، ج 13، ص 192،(و در طبع ديگر، ج 5، ص 322 (. نظير اين روايت در مناقب ابن مغازلي، ص 375 آمده است.

[2] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 77، مناقب ابن مغازلي، ص 370.

[3] مناقب ابن مغازلي، ط اسلاميه، ص 377. - در اين باره رواياتي با ذکر طرق سندشان در کتاب «سنتنا و سيرتنا» تأليف علامه اميني (ره) آمده است -.