بازگشت

امام حسين و دعوت و بيعت كوفيان


پس از رسيدن به اين دستاورد كه امامان و از آن جمله امام حسين(عليه السلام) داراي مقام عصمت و حايز شايستگي و صلاحيت در زمينه حكومت بوده اند (و در نتيجه حقّانيت آنان ثابت شد) و نيز انتصاب ايشان به ولايت حكومتي از جانب خدا بوده است (يعني حايز ملاك قانونيت بوده اند) و در مجموع، مشروعيت حاكميت آن ها ثابت گرديد؛ نوبت به بررسي نقش مردم در تحقق حاكميت آن ها مي رسد.

به عنوان مقدمه، بايد گفت: تحقق يك نظام مستلزم وجود دو ركن اساسي است كه عبارتند از: حاكم و مردم؛ به عبارت ديگر، اوامر حاكم و امتثال مردم. بنابراين، اگر به هر علتي يكي از اين دو ركن ايجاد نشود، هيچ نظام حكومتي شكل نخواهد گرفت؛ مثلا، اگر مردم بر اين نكته توافق كنند كه اوامر حكومت را گردن ننهند، در نتيجه جز نامي براي حكومت باقي نخواهد ماند. اين در حالي است كه هر حكومتي براي اعمال حاكميت خويش و تحقق آن نيازمند اقبال و پذيرش مردم است؛ چه اين كه هرچند متصدّيان حكومت از برترين و سزاوارترين افراد در حكومت داري باشند، اما تا وقتي مردم آن ها را نپذيرند، هرگز حكومتي تأسيس نمي شود و تحقق خارجي نمي يابد. بنابراين، اگرچه مشروعيت حكومت در بينش اسلامي و حسيني، زاييده مقبوليت مردمي نيست، اما اعمال حاكميت آن، كه قبلا مشروعيت يافته است، پيامد اقبال و پذيرش مردم است.

امام حسين(عليه السلام) نيز به رغم آگاهي از پيامد قيام عاشورا و با توجه به اين كه خود را مشروع و حقدار حاكميت مي دانستند، چون خود را با نامه هاي فراوان و اعلان بيعت هاي متعدد از سوي مردم مواجه، و زمينه اعمال حاكميت را به صورت ظاهر فراهم مي ديدند، درصدد برآمدند، به مدد اقبال مردمي و وجود ياوران متعدد، در سايه تشكيل حكومت به احياي ارزش هاي فراموش شده بپردازند، و جامعه اسلامي را به سوي رشد و صلاح هدايت نمايند و يا دست كم، تصوير درستي از آنچه بايد در مقابل ظلم صورت پذيرد، ارائه نمايند.