بازگشت

امام حسين و مشروعيت كاركردي


گرچه با وجود مشروعيت اعطايي خداوند به امام حسين(عليه السلام)، كه نشانگر مشروعيت ذاتي ايشان نيز هست، نيازي به اثبات مشروعيت هاي ديگري نيست، ولي اگر بخواهيم با ديدگاه مشروعيت كاركردي هم به قيام امام حسين(عليه السلام) بنگريم، آن را مشروع خواهيم يافت؛ زيرا خود حضرت در بسياري از موارد، اساس قيامش را برقراري قسط و عدل تبيين، و اعلام مي كند؛ چنان كه در نامه اي كه به اهل كوفه نگاشتند، خود را صاحب حق دانستند و در ذيل نامه، امام را كسي معرفي كردند كه اقامه قسط و عدل در سرلوحه كارهايش قرار داشته باشد: «فلعمري ما الامام الاّ... القائم بالقسط.»

و در جاي ديگر، حاكمان را به دليل ظلم و جور بر مردم، غير صالح براي تصدّي منصب خلافت معرفي نمودند: «سمعتُ رسول اللّه: من رأي سلطاناً جائراً... يعملُ في عباده بالاثم و العدوانِ فلم يغيّر عليه كان حقّاً علي الله ان يدخلَ مدخله»؛ «و نحن اولي بولايةِ هذا الامر عليكم من هؤلاءِ المدعين ما ليس لهم و السائرين فيكم بالجور و العدوان.» و در موارد ديگر نيز حضرت ملاك قيام خويش را احياي ارزش هاي فراموش شده، رواج سيره پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)، از بين بردن بدعت ها و امر به معروف و نهي از منكر اعلان مي نمايد: «انَا لم اخرُج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انّما خرجتُ لطلبِ الاصلاحِ في امّةِ جدّي، اريد ان آمُرَ بالمعروفِ و انهي عن المنكر و اسيرَ بسيرةِ جدّي و ابي.»

از سوي ديگر، ايشان حاكمان موجود را به سبب رواج فساد و اطاعت شيطان، نامشروع و خود را در مقابل اين افراد داراي مشروعيت مي داند: «الا و انّ هؤلاءِ قد لزموا طاعةَ الشيطانِ و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلّوا الحدودَ و استأثروا بالفيء و احلّوا حرام اللّه و حرّموا حلال اللّه و انا احقُّ من غيري.»