بازگشت

امام حسين و مشروعيت اعطايي


اعتقاد شيعيان در پرتو سخنان امامان معصوم(عليهم السلام) بر اين بينش استوار است كه امامان معصوم همانند پيامبر گرامي اسلام داراي حقّانيت در حكومت داري مي باشند و اين حقّانيت را در طول حق حاكميت الهي، و تفويض شده از سوي وحي الهي مي دانند؛ چنان كه روايات متواتر در ذيل آيه شريفه «اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم...» (نساء: 59)، بر اين امر دلالت مي كنند و در تفسير الميزان در ذيل اين آيه چنين آمده است: «در تفسير برهان از ابن بابويه و وي نيز به سند خود از جابربن عبدالله انصاري نقل كرده است: وقتي خداوند اين آيه شريفه را بر پيامبر نازل فرمود، به آن حضرت گفتم: يا رسول الله، خدا و رسولش را شناختيم، اما "اولي الامر" كيست كه خداوند اطاعت از او را نيز دوشادوش اطاعت خدا و رسول قرار داده است؟ حضرت فرمود: اي جابر، آنان جانشينان من و امامان مسلمانان بعد هستند؛ اولشان علي بن ابي طالب و سپس حسن و بعد حسين و...، كه حضرت نام تك تك امامان را بردند.»

بر اساس اين روايات و بسياري از روايات ديگر كه از پيامبر(صلي الله عليه وآله) به ما رسيده اند، اطاعت پيامبر در طول اطاعت خداوند و اطاعت اهل بيت نيز در طول اطاعت از پيامبر(صلي الله عليه وآله)واجب شده است. بنابراين، امام حسين(عليه السلام) داراي حق حكومت است و اين حقّانيت داراي مشروعيت پيشيني مي باشد.

بنابراين، اگرچه مردم به آن ها روي نياورند و نسبت به اوامر آنان تمكين نكنند، ولايت و حق حاكميت آنان بر اساس مشروعيت الهي و اعطايي ثابت است. در نتيجه، اقبال و موافقت عمومي مردم در نظام سياسي اسلام زمينه ساز اعمال حق حاكميت حاكم مشروع (امام) است؛ زيرا اگر حاكم مشروعي همچون پيامبر(صلي الله عليه وآله)مورد پذيرش و تمكين از سوي مردم قرار نگيرد، مجبور است از مكّه فرار كند و به غار پناه ببرد. اما همين پيامبر وقتي مورد حمايت مردم مدينه قرار مي گيرد، قادر مي شود مكّه اي را كه زماني به اجبار آن را ترك كرده بود، فتح كند. ولي پيامبر اكرم در هر دو زمان مشروعيت حكومت داشتند، اما تنها پس از هجرت، اين حق حاكميت جلوه عملي پيدا كرد.

امام حسين(عليه السلام) نيز داراي مشروعيت الهي بودند كه در لسان وحي و زبان پيامبر(صلي الله عليه وآله) آمده است. امام حسين(عليه السلام)درباره امامت و حق حكومت امام حسين(عليه السلام) چنين مي فرمايد: «اما علمتَ انَّ الحسين بن علي(عليه السلام) بعد وفاةِ نفسي و مفارقة روحي جسمي امام من بعدي و عندالله ـ عزّوجلّ ـ اسمه في الكتاب.» اين روايت گران سنگ نيز شاهدي است كه امامت و ولايت امام حسين(عليه السلام) و حقّانيت ايشان در حكومت، در كتاب الهي ثابت است. اكنون جاي بيان اين نكته است كه اگر مردمي سر در گروي اطاعت وي نهادند و بر حمايت از وي بيعت كردند و نامه هاي فراوان دال بر اعلام وفاداري فرستادند و به عبارت ديگر، زمينه اعمال حاكميت ايشان را فراهم نمودند، آيا وظيفه امام جز قيام و تلاش در اين زمينه است؟