بازگشت

نقض احترام انسان ها و معامله با مردم جامعه


نقض احترام انسان ها و معامله با مردم جامعه مانند معامله با بردگان و ارزش ندادن به رأي و نظر و خواسته هاي آنان

و اين محاسبه كه مردم، حيوانات بي اختياري هستند و من هم هر كاري دلم بخواهد بكنم، مي توانم و مي كنم... در صورتي كه تأكيد مي شد كه: اي پيامبر ما، «و شاورهم في الامر». حقيقت، درخت برومندي است كه شاخه هاي آن را در دل هاي مردم قرار داده اند. از انسان ها استفاده كنيد، با آنان مشورت كنيد. اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد:

فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِي ءَ، وَلَا آمَنُ ذلِكَ مِنْ فِعْلِي، إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي [1] .

«هرگز از ارائه گفتار حق به من، يا مشورت با من براي اجراي حق خويشتن داري نكنيد. من بالاتر از آن نيستم كه خطا كنم و در كاري كه انجام مي دهم از ارتكاب خطا در امان نمي باشم، مگر آن كه خداوندي كه مالك تر از من به من است، كفايتم كند.»

اين منطق اسلام بود: وَ شاوِرْهُمْ فِي الْاَمْر [2] «در كار[ها] با آنان مشورت كن».

همه چيز را همگان دانند، وَ اَمْرُهُمْ شوري بَيْنَهُم [3] ، «امر بين مسلمانان، مربوط به مشورت است».

آيت اللَّه العظمي مرحوم آقا ميرزا محمد حسين نائيني رحمه الله، استادِ مسلّم اساتيدِ ما در نجف، (خدا واقعاً روح او را شاد كند، كه آن موقع چه قدر روشن بود) در تنبيه الامّة و تنزيه الملّة، موارد بسياري را ذكر مي كند كه پيغمبر با انسان ها و با تابعين خودش مشورت كرد. نه اين كه پيغمبر صلي الله عليه وآله بگويد: «فقط من مي دانم! فقط هر چه كه من مي گويم.» اعتبار و ارزش انسان ها را اصلاً ناديده گرفتن، اولين قانون و اين كه انسان به انسان ها به نحوي ديگر نگاه كند و بگويد: اين ها وسيله، من هم هدف، [درست نيست]. (خدايا! خودت مغز ما را از ضررِ اين درد حفظ فرما.) گاهي با همين ديدگاه، ما به ديگران نگاه مي كنيم، كه وسيله من باشند، چرا؟ عين همان ارزشي كه تو پيش خدا داري، او هم دارد. آيا من فقط آتش بيارِ معركه تو و تو آتش بيارِ معركه من باشي؟ آيا حساب نمي كني كه؛

- همان خدايي كه تو را آفريد، مرا نيز آفريده است.

- همان هدف اعلاي زندگي كه بر بالاي سر تو پر مي زند، روي سر من هم پر مي زند.

- همان ماده خاكي كه با آن، پدر و مادر بزرگ ما سلام اللَّه عليهما آفريده شده اند، همه ما نيز از آن خاك آفريده شده ايم.

- همه ما در استعداد و سرمايه انساني شريكيم. تو بر من چه برتري داري؟ مگر با تقوا!

اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقيكُم [4] .

«ارجمندترين شما نزد خدا، پرهيزكارترين شماست.»

- كرامت ذاتي را بنده هم دارم، همان گونه كه تو داري! در قرآن مجيد وَلَقَدْ كَرَّمْنا بني هاشم! يا؛ وَلَقَدْ كَرَّمْنا عرب! وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا العرب! يا؛ وَلَقَد كَرَّمْنا فلان نژاد نيست. قرآن مي فرمايد:

وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَم [5] .

«به راستي، ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم.»

از آغاز خلقت، اين موجود بزرگ در روي زمين، به عنوان خليفة اللَّه في الارض است. لذا، همه از اين جهت مساويند.



اين همه عربده و مستي و ناسازي چيست

نه همه همره و هم قافله و همزادند؟



اي يزيديانِ روزگاران، آيا نمي دانيد كه؛ نه همه همره و هم قافله و همزادند؟

آيا چنين نيست كه اگر يك انسان را بدون دليل بكشيد، مثل اين است كه همه انسان ها را كشته ايد، و اگر كسي را احيا كرديد، مثل اين است كه همه انسان ها را احيا كرده ايد؟ اين دليل بر اين نمي شود كه همه انسان ها زير يك مشيّت حركت مي كنند؟ اما اگر برتري داري، بر مبناي برتريِ تقواست.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه 216.

[2] سوره آل‏عمران، آيه 159.

[3] سوره شوري، آيه 38.

[4] سوره‏حجرات، آيه 13.

[5] سوره اسراء، آيه 70.