بازگشت

امام حسين براي سفر به عراق از خداوند طلب خير كرد


هنگامي كه نامه هاي دعوت به كوفه تكميل شد، امام حسين عليه السلام برخاست و ميان ركن و مقام، دو ركعت نماز خواند و از خداوند سبحان، در سفر پراهميتي كه در پيش داشت، طلب خير نمود. [1] .

بديهي است، امام حسين عليه السلام براي نهضت و قيامي كه آن را واجب مي دانست، استخاره به معناي معمولي نكرده است، زيرا اين گونه استخاره در موقع شك و ترديد مناسب است، نه در موردي كه يقين به تكليف به وجود آمده است. با توجه به دلايل فراوان و شواهد بسيار زياد، اين حقيقت روشن شده است كه ايمان و اعتقادي كه آن حضرت به قيام عليه يزيد داشته است، در عالي ترين درجه بوده است.

بنابراين، معناي طلب خير از خداوند متعال، شهود مستقيمِ خير و صلاح بود كه آن حضرت با دلايل محكم، آن را در حركت به عراق مي دانست. نظير آن شهود و آرامش قلبيِ صددرصد كه حضرت ابراهيم خليل عليه السلام به وسيله رؤيت عيني از خدا، زنده شدن مرده ها را در روز قيامت مي خواست. در آيه مربوط به اين داستان، حضرت ابراهيم خليل عليه السلام عرض كرد:

رَبِّ اَرِني كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتي. قالَ اَوَلَمْ تُؤْمِنُ قالَ بَلي وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي [2] .

«پروردگارا! به من نشان بده كه چگونه مرده ها را زنده مي كني؟ خداوند فرمود: مگر ايمان نياورده اي؟ عرض كرد: بلي، و لكن مي خواهم قلبم به آرامش برسد.»

سپس امام حسين عليه السلام نامه زير را مرقوم فرمود و به وسيله هاني بن هاني و سعيد بن عبداللَّه كه آخرين فرستادگان مردم كوفه بودند، براي آنان ارسال كرد:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

«اين نامه از حسين بن علي است بر جمع مسلمين و مؤمنين. پس از حمد خداوندي و درود به پيامبر اكرم، هاني و سعيد كه آخرين آورندگان نامه ها از طرف شما بودند، آمدند و هر چيز را كه در آن نامه ها بيان نموده و متذكر شده بوديد، فهميدم و سخن همه شما اين بود كه براي ما امام (پيشوايي) نيست. به سوي ما حركت كن، باشد كه خداوند ما را به وسيله تو به هدايت و حق موفق فرمايد، و من، برادرم و پسر عمويم و شخص مورد اطمينانم مسلم بن عقيل را كه عضوي از دودمان من است، مي فرستم و به او دستور دام كه وضعيت و رأيتان را براي من بنويسد. اگر او براي من نوشت كه نظر عمده مردم و صاحبان عقل و فضل از شما، مطابق با نامه هايي است كه به من رسيده و من آن ها را خوانده ام، به همين زودي به طرف شما خواهم آمد. سوگند به جانم، نيست پيشواي الهي مگر كسي كه با كتاب الهي حكم كند و قيام به عدالت نمايد و متديّن به دين حق باشد و نفس خود را گواهِ سوگند خود گيرد.» [3] .

طرف خطاب در نامه امام حسين عليه السلام، اهل كوفه و همه مسلمانان و مردم با ايمان بودند. اين گونه خطاب، اثبات مي كند كه تقاضاي حركت آن حضرت به كوفه تنها از ناحيه شيعيان نبوده است، بلكه عموم مسلمين اين تقاضا را داشته اند. محبوبيت عام آن حضرت در ميان همه جوامع اسلامي كه در مباحث گذشته اثبات شد، شاهد وجود زمينه چنين تقاضايي است. هم چنين، لازمه خطاب مذكور اين است كه شماره نامه ها و امضاها و اهميت صاحبان امضاها و نامه ها، در حدّي بوده است كه با قطع نظر از عوامل و انگيزه هاي ديگر، استناد به آن ها براي حركت به كوفه و قيام به وسيله آن مردم، كاملاً منطقي بوده است.

آري، تنها آن جان مقدس كه وابسته خداست، شايسته سوگند خوردن است.

مسلّم است كه سوگند در همه اقوام و ملل، به حقايقي متعلق مي شود كه مقدس باشند. براي اثبات واقعيت ها، از اين وسيله استفاده مي كنند. ما اين سوگند را («به جان خودم»، «به جان پدرم يا مادرم» يا «فرزندم») فراوان مي شنويم، ولي اگر درست دقت كنيم، اين سوگندها، غالباً به علت اهميت جان و عزيز بودن آن، از نظر كسي است كه سوگند مي خورَد، نه به علت قداست آن. مي دانيم كه اهميت و ضرورت يك حقيقت، غير از شرف و عظمت و قداست آن است. در سوگندي كه امام حسين عليه السلام به جان خود ياد كرده است، منظور او آن جان است كه به مقام مقدس «للَّه ربّ العالمين» رسيده، كه در آيه «انّ صلوتي و نسكي و محياي و مماتي للَّه ربّ العالمين» وارد شده است. با توجه به شخصيت آن انسان كامل كه توانسته است زندگي و مرگِ خود را از آنِ خدا بسازد، قطعي است كه جانش از آنِ خداست. در آن موارد كه قداست يك جان بالاتر مي رود و مردم از اين قداست اطلاع پيدا مي كنند و به آن ايمان مي آورند، همان گونه كه آن را در گروه ارزش هاي شناخته شده خود قرار مي دهند، به آن سوگند ياد مي كنند. مانند قسم هايي كه مسلمانان به پيامبراكرم و اميرالمؤمنين و فاطمه و ديگر ائمه معصومين عليهم السلام ياد مي كنند.

همه مورّخان و صاحب نظرانِ تحليل تاريخ و متفكران درباره شخصيت هاي بزرگِ نوع بشري، با شناساييِ تاريخِ حيات امام حسين عليه السلام و چگونگي ارتباط اين حيات با خداوند سبحان، شايستگي آن را براي سوگند ياد كردن مي پذيرند، زيرا؛

هر شخصيتي كه جسم او در هر حال باشد، جانش در حال سجود است، اين جان سزاوار سوگند خوردن است.


پاورقي

[1] همان مأخذ، ص 50. امام حسين‏ عليه السلام در پاسخ عبداللَّه‏ بن مطيع که پرسيده بود به کجا مي‏روي؟ آن حضرت فرمود: «اما حالا به مکه، و سپس از خدا طلب خير خواهم کرد». به نظر مي‏رسد، آن طلب خير همين بود که آن حضرت بعد از نماز، ميان رکن و مقام انجام داد.

[2] سوره بقره، آيه 260.

[3] نفس المهموم، به نقل از شيخ مفيد، ص 50 - الکامل في‏التاريخ، ابن اثير، ج 4، ص 21.