بازگشت

تساوي هاي دوازده گانه


تساوي ها و اتحادهايي را كه در اين مبحث با استناد به معتبرترين نصوص اسلامي مي آوريم، نه تنها براي اثبات اين است كه حقوق جهاني بشر در اسلام ريشه حقيقي دارد، بلكه با كمال وضوح اثبات مي كند كه حقوق جهاني بشر، حركت تكاملي انسان را هم به طور جدي منظور كرده است. اين مطلبِ روشني است كه در علوم انساني و فرهنگ هاي مختلف بشري، مخصوصاً در آثار ادبيِ ملل و اقوام دنيا، پيرامون اين كه انسان ها از وحدتي برخوردارند و بايد وحدت خود را درك كنند و بر مبناي اين درك، همزيستي و زندگي عادلانه خود را تنظيم نمايند، مطالبي فراوان گفته شده است كه بعضي از آن ها بسيار زيبا و دلنشين و قابل استناد است، ولي در هيچ يك از آن مكتب ها و آثاري كه اين موضوع حساس در آن ها مطرح شده، مانند اسلام به طور همه جانبه و بر مبناي واقعيات، به آن پرداخته نشده است. از ديدگاه اسلام دوازده نوع تساوي و سه نوع اتحاد در ميان انسان ها وجود دارد: [1] .


پاورقي

[1] بعضي از متفکران فقط به بيان تساوي و وحدت قناعت مي‏کنند و دليل و انواع آن را نمي‏آورند. منتسکيو در کتاب روح القوانين ص 724، چنين مي‏گويد: «حقوق بشر، به يک تعبير، حقوق مدني دنياست؛ يعني‏همان طور که در يک کشور هر فردي از حقوق مدني برخوردار است، در جهان، هر ملتي از حقوق بشريت برخوردار است، و در قبال اين حقوق، هر ملتي در جهان حکم يک فرد را در جامعه بشري دارد».

ولي همان گونه که در اين مبحث تساوي‏ها از ديدگاه اسلام ملاحظه مي‏کنيم، با نظر به معقول بودن ضرورتِ حقوق طبيعي و تساوي‏هاي دوازده گانه که اسلام درباره انسان‏ها مطرح کرده است، فقط اديان الهي - که اسلام مبلّغ متن اصليِ آن‏ها (دين ابراهيمي) است - مي‏توانند تشکّل خانوادگي همه انسان‏ها را در يک مجموعه جهاني مطرح سازند.