بازگشت

قدرت ذاتاً جلوه اي از حق است


با نظر به اين دو اصل است كه كساني كه قدرت را همواره در برابر حق قرار مي دهند و مي پرسند: «قدرت پيروز است يا حق؟»، نه معناي قدرت را مي فهمند و نه مفهوم حق را. قدرت به آن معني كه متذكر شديم، يكي از جلوه هاي با اهميتِ حق است و اين انسان است كه مي تواند بهترين استفاده سازنده را از قدرت داشته باشد و يا از آن در مخرّب ترين ضربه ها بهره برداري كند. بنابراين، قدرت هرگز در مقابل حق صف آرايي نمي كند.

همان گونه كه قدرت به جهت آن كه جلوه گاه يا مصداقي از حقيقت است، نمي تواند خود را در برابر حق قرار بدهد، هم چنان، باطل نيز هرگز تواناييِ رويارويي و به اصطلاح، جنگ تن به تن را با حق ندارد، زيرا اگر فرض كنيم همه قدرت ها و عوامل باطل دنيا جمع شوند كه بگويند: تفكر بد است! دستمزد براي كار لازم نيست! مردم جاهل و احمق مي توانند از عهده مديريت جامعه برآيند! نور و ظلمت يكي است! علم و جهل مساوي با يكديگرند! آيا تمام قدرت ها و عوامل باطل دنيا مي توانند اين واقعيات برحق را شكست بدهند؟ محال است.