بازگشت

ارزش ها و ضد ارزش هاي خصوصي نژادي اقليمي فرهنگي خاص و رويدادهاي شخصي


البته ترديدي نيست كه مورخ براي بيان چنين ارزش ها و ضد ارزش هايي وظيفه الزامي ندارد، اگرچه در صورت احتمال استفاده از آن ها نيز مانعي از تحقيق و تفسير پيرامون آن ها ديده نمي شود.

5- اغلب تواريخي كه داستان شهادت امام حسين عليه السلام را نوشته اند، اين جريان شگفت انگيز را نقل نموده اند كه: هر اندازه كار براي آن حضرت در ساعات حساس روز عاشورا شديدتر مي گشت، چهره مبارك آن مسافر دار بقا برافروخته تر مي شد كه خود حكايت از انبساط و شكوفاييِ روحيِ آن حضرت مي نمود. بعضي از خواصِ ياران آن شهيد راه انسانيت، با مشاهده زيبايي آن چهره برافروخته، در حال اشاره به آن حضرت به يكديگر مي گفتند:

«بنگريد به حسين عليه السلام كه به هيچ وجه از مرگ نمي ترسد!» [1] .

آيا كسي كه متصدّي طرح سرگذشت بشري است، نبايد وقتي كه اين پديده محيّرالعقول را در منابع صحيح تاريخ ديد، به بشر بگويد:

«اين است نيروي باعظمت روح آدمي كه در مورد سخت ترين زجر و شكنجه هاي شكننده، به جهت تكاپو در ميدان مسابقه براي كمال، همانند پيروزمندترين مرد، احساس مسرّت و شكوفايي داشته باشد.»

6- آقايان مورخان عزيز، خود شما مي نويسيد، يا اگر به كتاب هايي كه وقايع قصه خونين امام حسين عليه السلام را مطرح نموده اند توجه كنيد، اين رويداد كوچك نما ولي به بزرگي انسانيت را خواهيد ديد كه اوايل شب تاسوعا، شمر بن ذي الجوشن يكي از چند نفر از خبيث ترين و شقي ترين افراد نوع انساني، از طرف عبيداللَّه بن زياد مزدورِ خودباخته يزيد، امان نامه اي براي حضرت ابوالفضل و برادران او كه از طرف مادر با آن پليد جنايتكار خويشاوندي داشتند، آورد و نزديك خيمه هاي امام حسين عليه السلام آمد كه آن امان نامه را ابلاغ نمايد و به زعم كثيف خود، آن ياوران عزيز امام حسين عليه السلام را از مرگ نجات بدهد! وقتي كه در نزديكي خيمه ها نعره زد: «كجا هستند فرزندان خواهر ما؟» آن ياورانِ از جان گذشته و به امانِ خدا پيوسته، پاسخ او را نگفتند. سرور شهيدان فرمود: «سخنش را پاسخ بدهيد [اگرچه پليد و خبيث است]». اين پاسخ، از ديدگاه ارزش هاي انساني، با آن آبي كه امام حسين عليه السلام به حرّ و لشكريان او و حتي به اسبان آنان داد، از يك ريشه الي برمي آيد.


پاورقي

[1] نفس المهموم، صص 151 و 152، نقل از معاني‏الاخبار از امام محمدباقر عليه السلام.