بازگشت

علت تأليف اين كتاب


تولّد و زندگي اين جانب در سرزمين هايي [1] بوده است كه در طول سال ها، به مناسبت هايي، مخصوصاً در روزهاي [به سوك نشستن در عزاي] حسين عليه السلام در محرم الحرام، زمزمه ها و ناله ها و فريادهاي حيات بخش حسيني از اعماق جان هاي مردم طنين مي انداخت و توجّه جدّي همگان را به عظمت اصول ارزش هاي انساني - كه حسين عليه السلام مدافع قهرمان آن بود - تجديد مي نمود. در آغاز جواني ام، شنيدن سخنراني هاي پر محتوايي كه به وسيله صاحب نظراني آگاه و با اخلاص پيرامون تاريخ صدر اسلام، مخصوصاً حادثه بي نظير دشت نينوا ايراد مي شد، بر كنجكاوي و حساسيّت من درباره اين واقعه محيّرالعقول مي افزود. سپس، آشنايي تدريجي با آن قسمت از ادبيات تركي آذري، فارسي و عربي كه فاجعه بي نظير كربلا را [كه دو گروه سخت متضاد را روياروي هم قرار داده بود] مجسّم مي نمود، توجه و تفكرم را با اهتمام بيشتر، به خود جلب كرد.

مي توانم بگويم در طول دوران تحصيلاتم، چه در ايران و چه در نجف اشرف، همواره بخشي از اوقات خود را صرف مطالعه و بررسي تدريجي پيرامون اين واقعه شگفت انگيزِ تاريخ بشري و علل و نتايج آن مي نمودم. همزمان با اين تفكرات و تأثيرات دروني، انسان هايي بي شمار، از كوچك و بزرگ و از مردم عامي گرفته تا متفكران و شخصيت هاي بزرگ را مي ديدم كه با يادآوري حادثه خونين كربلا، مقدس ترين اشك ها را كه از اعماق جانشان سرمي كشيد، بر رخسار خود سرازير مي نمودند؛ اشك هايي كه حتي در فراق بسيار دردناك عزيزترين محبوبشان نثار نمي كردند. اين قطرات مقدس كه همواره از دل هاي پاك سر مي كشد و در چشمان حق بين آنان موج مي زند، به تنهايي مي تواند اصول ارزش ها و عظمت هاي انسان و انسانيت را براي ابد آبياري كند. منبع جوشان جريان اين اشك هاي پاك و مقدس [كه از طراوت حيات گريه كنندگان حكايت مي كند] همان خون پاك و حيات بخش حسين عليه السلام و حسينيان است كه در دشت سوزان نينوا بر زمين ريخته شده است. طبيعي است كه تا آن منبع الهي در درون انسان هاي پاك به فوران خود ادامه مي دهد، چشمه سار اشك هاي حسيني نيز به جريان خود ادامه خواهد داد.

اين حالات و امواج روحي مستمر كه در طول ساليان متمادي، احساس عميقي را در درون من به خود اختصاص مي داد، اين آرزوي بزرگ را براي من به وجود آورد كه اگر روزي عنايات خداوندي ياريم كند، تا آن جا كه بتوانم - اگرچه با بضاعتي اندك - تفسير و تحليلي درباره حادثه بي نظير كربلا انجام بدهم و تا آن جا كه مقدور است، علل و نتايج و ارزيابي اين واقعه عظيم را، كه كره زمين تاكنون مشابه آن را نديده است، به دست آورم و به حمايتگران كرامت و حيثيت انساني و قربانيان ارزش هاي والاي آن تقديم نمايم.

طبيعي است كه اگر متفكران و صاحب نظران علوم و معارف انساني، از اين ديدگاه كه ما در اين تفسير و تحليل پيش روي خود قرار داده ايم، به اين داستان كه جاودانگي رسالت انساني را به خوبي ارائه داده است، بنگرند، قطعي است كه در تعريف حقيقي اين «نوع» كه «بشر» ناميده مي شود، تجديد نظر به عمل مي آورند و بدون شك آن ها اين حقيقت را مطرح خواهند نمود كه همان گونه كه بدون درك و شناخت استعدادهاي طبيعي و رواني و مغزي انسان، شناخت او امكان ناپذير است، هم چنان، بدون آشنايي با استعدادهاي بسيار متنوّع و گسترده معنوي او، حقايق ارزشي او به دست نخواهد آمد. باشد كه ديدگاه خود را درباره شناخت انسان، از رفتارشناسي كه نمود معلولي محدود از اين موجود است، تغيير دهند و به شناخت واقعي انسان كه مجموعه اي از استعدادها و نهادهاي متنوع است، توفيق يابند. زيرا آن متفكّرِ در علوم انساني و يا فيلسوفي كه نمي داند انساني را بايد بشناسد و بشناساند كه در حد كمال اعلا شخصيتي به نام حسين عليه السلام دارد و در قعر پستي ها فردي به نام يزيد مي شود، نبايد درباره ماهيّت يا مختصات بشري اظهارنظر نمايد.

اين آرزوي بزرگ با گذشت زمان نه تنها در درون من ضعيف نمي شد، بلكه با افزايش فعاليت هاي فكري در علوم انساني و مشاهده مسائل و مشكلات لاينحل آن ها [كه هيچ راهي براي تفسير و حلّ و فصل آن ها، جز به رسميت شناختن حقايق ارزشي انساني وجود ندارد] شديدتر و جدّي تر مي گشت. از طرف ديگر، ساليان عمر بدون لحظه اي توقف و با سرعتي حيرت انگيز، از آينده مي رسيد و به گذشته مي خزيد و اين جانب هم چنان سرگرم كارهايي بودم كه احساس تكليف، ضرورت انجام آن ها را بر من ايجاب مي نمود، تا اين كه در اين اواخر (اوايل قرن 15 هجري قمري و اواخر قرن 20 ميلادي) كه نغمه هاي روح بخش حيات از طنين افتاده و به جاي آن ها، بانگ شوم پوچي و بي هدفي زندگي از ناي اكثريت قريب به اتفاق مردم سر مي كشد و بيماري «از خود بيگانگي» را اعلان مي نمايد، احساس كردم هيچ وظيفه اي مؤكّدتر و هيچ تكليفي ضروري تر از اين نيست كه اگرچه با بضاعتي ناچيز، به ياري بيدارگران بشريّتِ مست و از خود بيگانه در اين بُرهه از تاريخ بشتابيم. باشد كه در اعلان عظمت الهي حيات، و هدف اعلاي آن و وقاحت مرگ پست كه همان مرگ ارزش هاي انسانيت است، خدمتي انجام بدهيم.

شروع تأليف اين كتاب، همزمان با آغاز محرم الحرام سال 1415 هجري قمري، مطابق با بيست و يكم خردادماه سال 1373 هجري شمسي بود. نام آن را «امام حسين عليه السلام شهيدِ فرهنگِ پيشروِ انسانيّت» نهادم.

انتخاب اين نام براي اين كتاب، به مناسبت پرمحتوا بودن اصطلاح «فرهنگ»، مخصوصاً با قيد «پيشروِ انسانيت» است، زيرا فرهنگ با قيد مزبور (پيشرو انسانيت) عبارت است از:

«شيوه حيات معقول در جاذبه كمالِ اعلا، بر مبناي آن اصول و ارزش هاي تكاملي، كه همه پيامبران الهي و اولياي عظام و حكما و وارستگان نوع بشر، در تفسير و تبليغ و تحكيم آن ها با جدّي ترين تكاپو مجاهدت ورزيده، حتي گروهي از آنان در اين راه جان خود را باخته اند، كه بدون ترديد فرزند نازنين علي بن ابي طالب عليه السلام، آن قهرمانِ تفسيركننده حياتِ توأم با عزّت و شرافت، يعني حسين بن علي عليه السلام، در صف اول آن جهادگران بزرگ بشريت قرار گرفته است. خون درخشان اين تفسيركننده حيات و اين اثبات كننده هدف اعلا براي وجود آدميان در اين دنيا، دومين علامت ابديت انسانيت و رسالت انسانيت است.»

كه به قول ابوالعلاء معرّي، در آغاز و پايان هر شب و روز نمايان مي گردد.

وَ عَلَي الدَّهْر مِنْ دِماءِ الشَّهيدَيْنِ عَليٍّ وَ نَجْلِهِ شاهِدانِ

فَهُما فيِ أَواخِرِاللَّيْلِ فَجْرانِ وَ في اُولَياتِةِ شَفَقانِ

ثَبَتا في قَميِصِهِ لِيَجي ءَ الْحَشْرَ مُسْتَعْدِياً اِليَ الرَّحْمانِ

«و بر پيشاني روزگار، از خون هاي دو شهيد (علي عليه السلام و فرزندش حسين عليه السلام) دو شاهد است:

(شاهد اول) - در پايان شب است كه آغاز بامداد است (از خون سر مبارك اميرالمؤمنين علي عليه السلام).

(شاهد دوم) - شفق خونين پايان روز و آغاز شب است (از خون فرزندش حسين عليه السلام). اين دو شاهد بزرگ در پيراهن روزگار نقش ثابت بسته اند كه در روز قيامت براي شكايت به خداوند رحمان در پيشگاه او حاضر شوند.»

پيش از ورود به مباحث كتاب، ده مقدمه اي را كه براي تحليل و تفسير چنين حادثه اي، ضروري به نظر مي رسد، متذكر مي شويم:

مقدمه يكم - سه راه اساسي براي نجات بشريت از احساس پوچي، و اثبات و اعلان عظمت الهيِ حيات انسان ها.

مقدمه دوم - شناخت و داوري صحيح درباره هر حادثه بزرگ تاريخ بر مبناي انگيزگي ارزش ها، به سه عامل مهم مربوط است.

مقدمه سوم - نمونه هايي از دو نوع نگرش درباره حوادث تاريخي.

مقدمه چهارم - اگر حيات انساني به طور صحيح شناخته نشود و انسان به هدف اعلاي حيات خود توجيه نگردد، پست ترين پديده عالم طبيعت خواهد بود.

مقدمه پنجم - حيات انساني و كرامت و شرف ذاتي آن، از ديدگاه حقوق جهاني بشر در اسلام.

مقدمه ششم - حيات چيست كه دفاع از شرف و حيثيّت آن از اصول اساسي اسلام است و موجب بروز حادثه خونبار كربلا گشته است؟!

مقدمه هفتم - بحثي دراصول پنج گانه مربوط به قدرت و حق و باطل.

مقدمه هشتم - دو ركن اساسي شخصيت هاي سازنده فرهنگ پيشرو انسانيت، كه هردو در شخصيت حسين عليه السلام در حد اعلي وجود داشته است.

مقدمه نهم - اساسي ترين عامل بروز اين حادثه حيرت انگيز، كه عشق و ايمان راستين امام حسين عليه السلام به دين فطري و منطقي و روشن ترين مذهب انساني است، اسلام حقيقي است؛ اسلامي كه دفاع از حيات انساني و شرف و حيثيت الهي آن، از بااهميت ترين اصول آن است.

مقدمه دهم - انتظاري كه در درجه نخست از صاحب نظران مذاهب اسلامي و سپس از متفكران ساير مذاهب الهي، براي اهتمام شديد به داستان فداكاري امام حسين عليه السلام در راه ارزش هاي انساني وجود دارد.

مطالعه كنندگان ارجمند اگر بخواهند، مي توانند پس از مقداري آشنايي با مطالب متن كتاب، به بررسي مقدمات مزبور بپردازند؛ زيرا اين مقدمات، از يك جهت جنبه هاي تحقيق علمي و فلسفي اين كتاب را بازگو مي كند.


پاورقي

[1] ايران و زماني نسبتاً طولاني در نجف اشرف که عمده تحصيلاتم در آن سرزمين شريف بود.