بازگشت

آلمان


در اين سال شصت و يكم و سنوات قبل و بعد بلكه از وقتي كه تاريخ خبر مي دهد ممالك آلمان تابع دولت فرانك بوده چه از زمان داكبر اول سر سلسله ي خانواده ي سلاطين فرانك موسوم به مرونژين كه در سال چهارصد و بيست و هفت ميلادي استقلال يافتند تا ظهور اقتدار سلسله ي كارل و نژين كه ابتداي استقلال آن ها از سال هفتصد و پنجاه و دو ميلادي بوده معين است كه سلاطين فرانسه گاهي منفردا و مستقلا و زماني به معاونت و وساطت اقوام و بني اعمام و وزراي مستقل در آلمان نيز سلطنت داشته اند و گاه هم دوك ها و كنت ها و بارون ها و شواليه ها كه عبارت از ولاة و حكام و ايل بيگي ها و سرحددارها و بزرگان طوايف بودند در نقاط مختلفه دم از خودسري مي زدند و ابواب جنگ و جدل بازمي كردند اما اسما در تحت سلطنت پادشاه مرونژين بودند و شارلمان معروف پادشاه تمامي فرانك كه معاصر هارون الرشيد خليفه ي عباسي بود تمام آن ها را منقاد و مطيع سلطنت خود كرد و بعد از شارلمان آلمان منقسم شد به ايالات تورنژ، سواب، باوير، اطريش، ساكس و قبايل وحشي صقلاب و آوار و مراوي و بهم در شرقي اين ممالك تا رود دانوب جاي داشتند. پوشيده نباشد كه آلمان و آلما و آلامان را يك معني است و اين هر سه كلمه مركب است از آل كه افاده ي معني جمعي مي كند و از مان و ماكه به معني مردم است و مركبا مفهوم آن مردان است و كنايه از مردمان جنگي مي باشد و اهالي آلمان را ژرمن و كرمن هم مي گويند و ژر و كر به معني جنگ و من به معني مردم است يعني مردمان جنگي و در سوالف ايام اسم اين مملكت ژرمني يا كرمني بوده است.