اصلاح در قرآن و احاديث
«اصلاح» در قرآن معنائي اثباتي، ارزشي و نفياني و سلبي دارد يعني به معناي از ميان برداشتن فساد، تباهي، ويرانگري و نادرستي در محيط اجتماعي كه اصلاح امور جامعه وجهت دهي صحيح و هدفمند و ايجاد صلاح و رشد خواهي در متن و بطن جامعه مي باشد [1] و البته به معناي آشتي دادن مردم از هم جدا و تخاصم نيز آمده است [2] كه راغب اصفهاني نيز در مفردات «اصلاح» را در برابر و ضد «افساد» قرار داده و اين اوصاف را بصورت عام مختص اعمال و افعال انساني دانسته است و اصلاح گاهي نيز در برابر «گناه» آمده است. [3] .
در قرآن اصلاح و افساد و مصلح و مفسد در مقابل هم قرار گرفتند و اگر به ظرايف و لطايف بكار رفته در آيات توجه داشته باشيم تحليل و تبيين «اصلاح گرايي» براي ما روشن تر و آسان تر خواهد بود و معيارها و ملاكهايي را در فكر، فعل، نظر، عمل و انگيزه هاي مدعيان
اصلاح را در داوريها و قضاوتها دريافت خواهيم كرد. در قرآن گاهي افرادي را كه ادعاي اصلاح طلبي دارند مفسد معرفي مي نمايد و گاهي ره آورد انبياء را اصلاحات و هدف از رسالت آنان را «اصلاح» معرفي مي نمايد. به اين آيات بنگريد:
الف - و اذا قيل لهم لا تفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون [4] .
ب - ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب [5] .
در اين آيات چه كساني كه اعتقاد عقلي و قلبي و عملي و واقعي به خدا دارند و چه كساني منكران خدا هستند، كه اعتقاد قلبي ندارند و نفاق مي ورزند. هر دو گروه از «اصلاحات» حرف به ميان مي آورند يعني «اصلاحات» مورد پذيرش موحدان و مؤمنان و هم مورد قبول كفار و منافقان مي باشد. براستي چه معيار سنجش و ملاك ارزشي و داوري وجود دارد؟ آيا جز اين است كه به مباني اعتقادي، انسان شناسي، جامعه شناسي و كاركردهاي عملي، رفتاري، سياسي، اجتماعي و صداقت مدعيان در قول و فعل بنگريم؟ جز اين است كه ببينيم چگونه و تا چه حد خالصانه و دلسوزانه به تبيين شفاف بنيادهاي نظري و تئوريك مؤلفه هاي خويش در جريان اصلاح گرايي پرداخته و به آنها پايبند هستند؟ واقعا صف پيامبران مصلح را با منافقان افسادگر با نقاب اصلاح طلبي چگونه بايد جدا كرد؟ پس اصلاح طلبان نيز صادق و كاذب، مؤمن و منافق دارند و
اصلاح طلبي ديني، اسلامي و انقلابي، با اصلاح طلبي دروغين و نقابدارانه بايد از هم جدا دانست.
در روايات نيز واژه اصلاح و معيارهاي نظري و واقعي آن ذكر شده است كه جهت تنوير اذهان به برخي از آنها اشاراتي خواهيم داشت:
قال رسول الله: اصلح الناس، اصلحهم للناس. [6] .
صالح ترين مردم، مصلح ترين براي مردم است.
قال رسول الله: لا يصلح آخر هذه الامة الا بما صلح به اولها [7] .
فرجام و نهايت اين امت اين است كه تنها بواسطه آنچه ابتدا با آن به اصلاح خويش رسيده بود اصلاح گشته و سامان مي يابد.
علي عليه السلام در صدر منشور حكومتي خويش «اصلاح جامعه» را از جمله چهار وظيفه ي اصلي حكومت به شمار آورده است:
جباية خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها [8] .
جمع آوري ماليات، جهاد با دشمنان، اصلاح جامعه و آباد نمودن سرزمين.
امام علي عليه السلام:
اللهم! انك تعلم انه لم يكن الذي كان منا منافسة في سلطان و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك،
فيأمن المظلومون من عبادك... [9] .
... خدايا تو مي داني هدف ما رقابت براي بدست گرفتن قدرت و... نبود بلكه اينچنين مي خواستيم كه نشانه هاي دينت را بازگردانيم و در سرزمين هاي تو آشكارا دست به اصلاحات زنيم، تا بندگان ستمديده ات ايمن شوند.
امام حسين عليه السلام:
اللهم! انك تعلم لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك و يأمن المظلومون من عبادك [10] .
... خدايا تو مي داني كه قصد ما رقابت براي رسيدن و دست يافتن به قدرت يا زيادت خواهي مال دنيا نبود، بلكه براي آن بود كه نشانه هاي دين تو را به ديگران بنمايانيم و با قدرت دست به اصلاح سرزمينها بزنيم، تا بندگان ستمديده ات امنيت يابند.
بنابراين در نگاه و افق احاديث و روايات مباني و اهداف و حتي روش هاي اصلاح گري را با مطابقت و ضمانت آورده است كه عبارتند از:
1- راه اصلاح گري بازگشت به اسلام نخستين، اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و اله و سلم است.
2- اصلاح طلبان بايد خود به مقام صالح رسيده باشند و اصلاح دروني كرده باشند.
3- حكومت اسلامي هدفي جز اصلاحات در ابعاد مختلف ندارد و نبايد داشته باشد.
4- اصلاح جامعه زمينه ي تحقق اهداف بعثت ها و رسالتها در ابعاد فردي و اجتماعي است.
5- اصلاحات واقعي در ذات و جوهره ي اسلام اصيل قرار دارد و امري «دروني» است و بروني و زائد بر ذات آن نيست.
در نتيجه كساني كه درصدد هستند انديشه ي «اصلاح طلبي» را انديشه اي برون ديني و بيگانه از تعاليم اسلامي و حتي در مقابل تفكر، معرفت و فرهنگ اسلامي جلوه دهند و خاستگاه غربي براي آن پيدا كنند اسلام و اصلاحات را درست نشناخته اند بديهي است كه در درون اسلام و انقلاب اسلامي «اصلاحگرايي» نهفته است و مسلمان و مؤمن اصلاح طلب به معناي قرآني و با روش نبوتي و امامتي آن مي باشد و به تعبير مقام معظم رهبري:
اصلاحات يك حقيقت ضروري و لازم است و بايد در كشور ما انجام بگيرد. اصلاحات در كشور، از سر اضطرار نيست. جزء ذات هويت انقلابي و ديني ما و يك فريضه است. [11] .
6- اصلاح در برابر «افساد» است و عرصه هاي گوناگون دارد نه در برابر «انقلاب» كه در گفتمان غربي دو واژه متقابل هستند، ولي اصلاح گرايي هم روش و هم هدف است كه از ديدگاههاي مختلف با روش انقلابي و گاهي غير انقلابي ممكن خواهد بود.
پاورقي
[1] سوره هود - 88.
[2] سوره نساء - 114.
[3] الراغب الاصفهاني معجم مفردات الفاظ قرآن، بيروت، دارالفکر، 1392 ق، ص 292.
[4] سوره بقره - 11 - 12.
[5] سوره هود - 88.
[6] بحار ج 77 ص 112.
[7] علي اصغر حکمت، تاريخ نهضتهاي ديني - سياسي معاصر، تهران، انتشارات بهبهاني، ص 1 - 2.
[8] نهجالبلاغه نامهي 53.
[9] نهجالبلاغه نامهي 407.
[10] تحف العقول ص 172.
[11] سخنراني مورخ 28 / 1 / 79.