اسود وجه من خرج علي الحسين
و عنه [الشيخ أبوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن الطوسي قدس سره]، قال: أخبرنا ابن الصلت، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد، قال: حدثنا الحسن بن علي بن عفان، عن الحسن ابن عطية [1] ، قال: سمعت جدي أبا أمي بزيعا، قال: كنا نمر و نحن غلمان زمن خالد علي رجل في الطريق جالس، أبيض الجسد، أسود الوجه، و كان الناس يقولون: خرج علي الحسين عليه السلام. [2]
پاورقي
[1] [في البحار والعوالم مکانه: «بالاسناد عن ابنعطية...»].
[2] و نيز از ابنعطيه مسطور است که گفت: با جماعتي خردسال که در زمرهي غلامان به شمار بوديم، يکي روز در گذرگاه کوي مردي را تشنه نگران شديم که اندامش سفيد و چهرهاش سياهتر از شب تار بود. پرسيدم: «اين کس کيست؟»
گفتند: «از آن مردم است که بر حسين عليهالسلام بيرون شد.»
سپهر، ناسخ التواريخ حضرت سجاد عليهالسلام، 355 / 3
و ديگر عبدالملک بن عمير ميگويد: مرا از بنيساعده همسايهاي بود. يک روز در وي نگران شدم. روي و اندامش سياه و سرش سفيد مينمود. گفتم: «اين چه حالي عجب است که در تو مينگرم؟»
گفت: «اي برادر! در جملهي لشکر عبيدالله بن زياد در يوم الطف تني از اصحاب حسين عليهالسلام را سر برگرفتم و صبح گاه ديگر به اين صورت و هيأت برآمدم. ازين برافزون هر شب چون سر به خواب نهادم، تمامت شب را با من سخن راندي و به دوزخم درافکندي و يک سره پايکوب دهشت و وحشت همي بودم. چون اهل و عيالم از اين داستان دانا شدند، هر وقت سر به خواب نهادم و آغاز اضطراب نمودم، از خواب برانگيختند.»
سپهر، ناسخ التواريخ حضرت سجاد عليهالسلام، 364 / 3
يکي را ديدند که جسد او سفيد و صورت او مثل شب تار است. چون سؤال کردند، گفتند که از روزي که به دعواي حضرت امام حسين عليهالسلام بيرون شد، چنين است.
بيرجندي، کبريت احمر، / 239