استشهاد القاسم بن الحسين
ثم برز قاسم بن الحسين [1] و هو يرتجز، و يقول:
ان تنكروني فأنا ابن حيدره
ضرغام آجام و ليث قسوره
علي الأعادي مثل ريح صرصره
أكيلكم بالسيف كيل السندره [2] [3] .
ابن شهرآشوب، المناقب، 109 - 108 / 4 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 42 / 45؛ البحراني، العوالم، 285 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساكبة، 327 / 4؛ المحمودي، العبرات، 84 / 2
پاورقي
[1] ليس لمولانا الحسين روحي و أرواح العالمين له الفداء، علي ما يظهر من کتب التواريخ ولدا يسمي بقاسم، و لذالک استغرب المجلسي قدس سره و غيره، ذلک من المؤلف قدس سره عند نقل الموضع من الکتاب، فلعل الخلط و الاشتباه انما وقع من النساخ. [و في البحار: «القاسم بن الحسين» و في العوالم و الدمعة الساکبة العبرات: «القاسم بن الحسن»].
[2] [أضاف في البحار و العوالم: «و ذکر هذا بعد القاسم بن الحسن سابقا و فيه غرابة»].
[3] و با آن جناب به جز پنج برادر، کسي ديگر نماند؛ عباس و عبدالله و محمد و جعفر و عثمان. از برادران امام حسين رضي الله عنه محمد بن حنفيه و عمرو بن علي رضي الله عنه در اين سفر با او مرافقت ننمودند. دو پسر أميرالمؤمنين حسين در خيمه بود؛ قاسم و علي اصغر. آن يک به واسطه صغر سن و اين يک بنا بر مرضي که داشت، بر جنگ اقدام ننمودند و چون اعمام ايشان بر حرب مبادرت نمودند و به قتل رسيدند، قاسم با شمشيري برهنه از خيمه بيرون آمد و خواست که حمله کند. امام حسين فرمود: «تو کودکي، بازگرد!»
قاسم گفت: «مرا نيز آرزوي جد و جدهي خود دامنگير شده است. به حرمت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم که مرا از ملاقات ايشان مانع نيايي!»
در آن حين، سواري از مخالفان رسيد و شمشيري بر دوش او زد. قاسم غلتيد. أميرالمؤمنين حسين از اسب فرود آمد و او را در بر گفته، نزد علي اکبر مقتول برد.
ميرخواند، روضة الصفا، 164 / 3
مکشوف باد که ابن شهرآشوب در مناقب خويش بعد از شهادت عباس، شهادت قاسم بن الحسين را رقم کرده. و رجزي که در ورقهي ديگر به نام قاسم بن حسن نگاشته ديگر باره به قاسم بن حسين منسوب ساخته است. و حال آن که حسين عليهالسلام را پسري نبود که به قاسم نامبردار باشد. همانا او را سهوي و نسياني دچار گشته و اين شگفت نباشد (خدايش رحمت کناد).
سپهر، ناسخ التواريخ، سيدالشهدا عليهالسلام، 348 / 2.