بازگشت

استشهاد موسي بن عقيل و سعيد بن عقيل


ثم برز من بعده موسي بن عقيل، و هو يرتجز و يقول:



يا معشر الكهول و الشبان

أضربكم بالسيف و السنان



أحمي عن الفتية و النسوان

و عن امام الانس ثم الجان



أرضي بذاك خالق الانسان

سبحانه ذوالملك الديان



قال: ثم حمل علي القوم، و لم يزل يقاتل حتي قتل سبعين فارسا، ثم قتل رحمه الله.

مقتل أبي مخنف (المشهور)، / 74

ثم برز من بعده سعيد بن عقيل أخو مسلم بن عقيل، و جعل يضرب فيهم يمينا و شمالا حتي قتل منهم سبعين فارسا، فبينما هو كذلك، اذا أتاه سهم، فذبحه.

الدربندي، أسرار الشهادة، / 282

برز من بعده موسي بن عقيل، و أنشأ يقول:



اليكم معشر الكفار ضربا

يشيب لوقعه رأس الرضيع



و نحمي معشر المختار جمعا

بكف فتي لمولاه مطيع



قال: و لم يزل يقاتل حتي قتل من القوم خمسين مبارزا، و استشهد أمام الحسين عليه السلام.

الدربندي، أسرار الشهادة، / 286

ثم برز موسي بن عقيل و هو يقول:



يا معشر الكهول و الشبان

أضربكم بالسيف و السنان



أرضي بذلك خالق الانسان

ثم رسول الملك المنان



و لم يزل يقاتل حتي قتل من الأعداء ستين فارسا، ثم قتل رضي الله عنه [1] [عن أبي مخنف]


القندوزي، ينابيع المودة، 74 / 3



پاورقي

[1] ابومخنف حديث مي‏کند که موسي بن عقيل به حضرت حسين عليه‏السلام آمد و سلام داد و به ميدان مبارزت تاخت و اين رجز قرائت کرد:



يا معشر الکهول و الشبان

أضربکم بالسيف و السنان‏



أحمي عن الفتية و النسوان

و عن امام الانس ثم الجان‏



أرضي بذلک خالق الانسان

ثم رسولک الملک المنان (خلاصه‏ي اشعار: اي گروه پير و جوان! با شمشير و نيزه‏ي شما را مي‏زنم و از پيشواي جن و انس و بانوان و جوانان او دفاع مي‏کنم تا خدا و پيغمبرش را خشنود سازم.)

و حمله‏ي گران افکند و چندان بکوشيد که هفتاد کس از سپاه ابن‏سعد را با شمشير درگذرانيد. آن گاه شهيد شد.

سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‏السلام، 320 - 319 / 2

قول السپهر في عدد المقتولين من آل عقيل

اين جمله بيرون مسلم که در کوفه شهيد شد، هفت تن از پسران عقيل در يوم عاشورا شهيد شده‏اند. و اين سخن با شعر سراقة الباهلي که در مرثيه آل علي مي‏گويد، راست مي‏آيد. هي هذه (هي هذه: اشعار سراقه اينها است (که اکنون ذکر مي‏شود) (و مسعودي اين اشعار را از مسلم بن قتيبه، مولي بني‏هاشم داند):



يا عين بکي بعبرة و عويل

و اندبي ان ندبت آل الرسول‏



تسعة منهم لصلب علي

قد أبيدوا و تسعة لعقيل‏



و ابن عم النبي عونا أخاهم

ليس فيما ينوبهم بخذول‏



و سمي النبي غودر فيهم

قد علوه بصارم مصقول (سمي البني: هم نام پيغمبر. مقصودش، محمد بن عبدالله بن جعفر طيار است.)



و اندبي کهلهم فليس اذا ما

عد في الخير کلهم في الکهول‏



لعن الله حيث حل زيادا

وابنه و العجوز ذات بعول‏



و فرزند زادگان عقيل را که اکنون رقم مي‏شوند، افزون از اين شمارند:

نخستين، محمد بن ابي‏سعيد بن عقيل است و او را «احول» گفتند و مادرش ام‏ولد است. اسب برجهانيد و فريضه‏ي جهاد به جا آورد. او را لقيط بن ياسر الجهني به زخم تير بکشت. ديگر، جعفر بن محمد بن عقيل است که در شمار شهداي کربلا او را در قلم آورده‏اند. به روايتي در يوم حره (يوم حرة: روزي که مسلم بن عقبه به فرمان يزيد بن معاويه (عليهم اللعنه)، مدينه را قتل عام کرد.) شهيد شد. ديگر، احمد بن محمد بن عقيل، چون شير آشفته به ميدان مقاتلت درآمد و اين ارجوزه بگفت:



اليوم أتلو حسبي و ديني

بصارم تحمله يميني‏



أحمي به عن سيدي و ديني

ابن علي طاهر أمين (امروز نژاد و کيش خود را با شمشير دستم که با آن از دين و سرورم پسر علي پاک و امين دفاع مي‏کنم، (براي شما) بيان خواهم کرد.)

و سيف و سنان در آن جماعت نهاد و چند بکوشيد که هشتاد تن از کوفيان را بکشت؛ آن گاه کشته گشت.

سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‏السلام، 321 - 320 / 2.