بازگشت

سكوت الامام الحسين في عهد معاوية


كانت امامة الحسين عليه السلام، بعد وفاة أخيه الحسن عليه السلام، بما قدمناه، ثابتة، و طاعته لجيمع الخلق لازمة، و ان لم يدع الي نفسه للتقية التي كان عليها، و الهدنة الحاصلة بينه و بين معاوية بن أبي سفيان، و التزم الوفاء بها، و جري في ذلك مجري أبيه أميرالمؤمنين عليه السلام، في ثبوت امامته بعد النبي صلي الله عليه و آله و سلم مع الصموت، و امامة أخيه الحسن عليه السلام بعد الهدنة مع الكف و السكوت، فكانوا في ذلك علي سنن نبي الله صلي الله عليه و آله و سلم، و هو في الشعب محصور، و عند خروجه من مكة مهاجرا مستخفيا في الغار، و هو من أعدائه مستور. [1] .

المفيد، الارشاد، 28-27 / 2

هذه نبذ اخترناها مما صنفه أبوجعفر ابن بابويه، و السيد الجرجاني، و ابن مهدي المامإيري، و عبدالله بن أحمد بن حنبل، و شاكر بن غنمة، و أبوالفضل الهاشمي و غيرهم روي: انه لما مات الحسن بن علي استدعي الحسين في خلع معاوية، فقال: ان بيني و بين معاوية عهدا لا يجوز نقضه.

ابن شهر آشوب، المناقب، 87 / 4



پاورقي

[1] و امامت حسين عليه‏السلام پس از وفات برادرش حسن عليه‏السلام بدانچه گفته شد، ثابت است، و پيروي از او بر همگان لازم خواهد بود. اگر چه مردم را به واسطه‏ي تقيه به امامت خويش نخواند و همچنين به واسطه‏ي صلحي که ميانه‏ي او و معاويه برقرار بود و بر او لازم بود بدان وفا کند (اظهار آن ننمود) و او در اين باره مانند پدرش أميرالمؤمنين عليه‏السلام بود که با اين که پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم امامت داشت، با اين احوال خاموش نشست، و به همان راهي رفت که برادرش حسن عليه‏السلام پس از صلح رفته بود و به خودداري و سکوت گذراند و همه ايشان به روش پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم رفتار کردند، در آن زماني که آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم در شعب (أبي‏طالب) گرفتار بود (و با اين که پيغمبر خدا بود که روي ناچاري سه سال در شعب ابي‏طالب ماند و دم فروبست) و همچنين آن گاه که از مکه به مدينه هجرت فرمود و چند روز در غار پنهان گشت.

رسولي محلاتي، ترجمه ارشاد، 28 - 27 / 2.