بازگشت

اعزام نيروهاي جديد


ابن زياد مردم را گرد آورد و به منبر رفت و گفت:

اي مردم! شما خاندان ابوسفيان را آزموده ايد و آنان را همانگونه كه مي خواهيد يافته ايد! اين اميرمؤمنان يزيد است كه همه او را به رفتار نيكو، روش پسنديده و خوش برخوردي با رعيت، مي شناسند؛ او حقوق همه را بطور كامل مي پردازد، و راهها در دوران وي امن گرديده است، همچنانكه پدرش معاويه در زمان خويش اينگونه بوده است؛ اين پسرش يزيد هم پس از او، بندگان را بزرگ مي شمارد و آنها را با مال، بي نياز مي سازد و همگان را محترم مي شمارد؛ و به تحقيق، صد در صد به ارزاق شما افزوده و به من دستور داده كه آنرا براي شما بيفزايم. و شما را به جنگ دشمن او، حسين، بفرستم؛ فرمانش را بشنويد و اطاعت كنيد!

آنگاه از منبر پايين آمد و بخششهاي فراواني به مردم داد، و آنها را به كمك عمر بن


سعد به جنگ حسين فرستاد. او پيوسته نيرو مي فرستاد،تا ششم محرم، كه بيست هزار نفر نزد عمر بن سعد فراهم آمد.

سپس دنبال شبث بن ربعي فرستاد تا او را به جنگ حسين (ع) فرستد، شبث خود را به بيماري زد و خواست كه وي را معاف كند، ابن زياد به او نوشت:

اما فرستاده ام خبر داد كه تو خود را به بيماري زده اي! من مي ترسم كه تو از آن كساني باشي كه «چون مؤمنان را ببينند گويند ايمان آورديم و چون با شياطين خلوت كنند گويند ما با شماييم، به تحقيق ما از استهزاء كنندگانيم» اگر پيرو ما مي باشي پس نزد ما بشتاب.

شبث، پس از نماز عشا نزد وي رفت براي اينكه ابن زياد، نتواند به چهره اش بنگرد و ببيند كه اثار مريضي در او نيست.

هنگامي كه شبث وارد شد، عبيدالله به او خوش آمد گفت و وي را نزديك خويش نشانيد و گفت: من دوست دارم كه به جنگ اين مرد بروي و به ابن سعد در اين مورد كمك كني!

شبث گفت: اي امير! انجام مي دهم. پس او را با هزار سوار فرستاد! [1] .

به حجار ابن ابجر، نيز دستور داد كه به لشكر عمر بن سعد بپيوندد.

همچنين حارث بن يزيد بن رويم را گسيل داشت. [2] .

گروههاي ديگري را نيز به فرماندهي افراد ناشناس، پي در پي فرستاد، چنانكه عبدالله بن حصين تميمي را با هزار سوار، محمد بن اشعث كندي را نيز با هزار سوار اعزام داشت. [3] .


و همينگونه اعزام نيرو ادامه يافت تا شب ششم محرم كه شمار آنان به بيست هزار نفر رسيد. [4] .

و پس از پيوستن گروههاي ديگري، سرانجام سي هزار نفر در برابر حسين (ع) و يارانش صف كشيدند. [5] .

گويند ابن زياد هرگاه كسي را با گروه زيادي به جنگ و پيكار با امام حسين (ع) روانه مي كرد، آن شخص فقط با عده كمي به كربلا مي رسيد، زيرا مردم جنگ با امام حسين (ع) را خوش نداشتند و آن را ناپسند مي دانستند و از آن سرباز مي زدند. ابن زياد، سويد بن عبدالرحمن منقري را همراه سواراني به كوفه فرستاد و دستور داد در كوفه جستجو كند و هر كس را كه از رفتن خودداري كرده پيش او بياورد.

همچنان كه سويد در كوفه به گشت و جستجو مشغول بود، مردي از شاميان را كه براي مطالبه ميراث خود به كوفه آمده بود، ديد. او را گرفت و پيش ابن زياد فرستاد، ابن زياد دستور داد: گردنش را بزنند، مردم كه چنين ديدند، حركت كردند و رفتند. [6] .

به هر حال با تهديد و تطميع، مردمي را برانگيختند تا سلاح بردارند و به جنگ پسر پيامبر خدا بشتابند و فاجعه اي را بيافرينند كه تاريخ مانند آنرا به ياد ندارد. در صورتي كه خود، او را دعوت كرده و به وي پيمانها سپرده بودند


پاورقي

[1] بحار، ج 44، ص 385، به نقل از مقتل محمد بن ابي‏طالب. اين خبر بطور خلاصه در اخبار الطوال نيز آمده است. ر.ک: ص 254.

[2] اخبار الطوال، ص 254.

[3] امالي صدوق، مجلس سي‏ام.

[4] لهوف، ص 37.

[5] بحار، ج 44، ص 386.

[6] اخبار الطوال، ص 254.