بازگشت

پيام امام به نخبگان مسلمان


امام (ع) با بهره گيري از موقعيت مكه و انبوه مردمان كه با نيت زيارت و عبادت در موسم حج و عمره در آنجا گرد مي آمدند، به بيدارگري و آگاهي بخشي مي پرداخت؛ گر چه اهل مكه براي درك واقعيت هاي جامعه اسلامي و پيامها و


رهنمودهاي امام چندان آماده نبودند، اما فرصتي پديد آمده بود تا آن حضرت با نخبگان و فرهيختگان و سران قبايل و گروههايي كه از شهرهاي عراق و حجاز و سرزمينهاي ديگر كه در آنجا حضور داشتند، ارتباط برقرار كند، و پيام خود را به گوش مسلمانان برساند؛ افزون بر اين، پيامهايي نيز براي سرشناسان بلاد، از جمله سران قبايل بصره ارسال داشت كه مضمون همه ي آنها چنين است:

اما بعد، خداوند محمد را از ميان مردم برگزيد، و با اعطاي پيامبري به او، بزرگش داشت و وي را سفير خويش قرار داد، سرانجام جانش را در حالي ستاند كه او خيرخواهي را براي بندگان خدا به پايان برده، و آنچه كه به او نازل شده را به مردمان ابلاغ داشته بود.

و ما نيز از خاندان پيامبريم و از اولياء و جانشينان و وارثان او به شمار مي رويم، و در دارا بودن مقام و منزلت وي از همه مردم سزاوارتريم، ولي گروهي در تصاحب آن بر ما پيشي گرفتند و ما را از حق خويش محروم كردند. ما نيز تن به رضا داديم زيرا تفرقه ميان امت اسلام را دوست نداشتيم و خواهان آرامش و سعادت مردم بوديم، با آنكه مي دانستيم ما به خلافت و جانشيني پيامبر از كساني كه آن را غصب كرده اند سزاوارتريم.

به هر حال، اينك نماينده اي با اين نامه به سوي شما فرستادم، من شما را به پيروي از كتاب خدا و راه و روش پيامبر فرامي خوانم، زيرا هم اكنون سنت ييامبر از ميان رفته و بدعتها و احكام ناروا زنده شده است، پس اگر گوش به اين پيام من فرادهيد و آن را بپذيريد، من شما را به راه سعادت راهبري خواهم كرد. و درود و رحمت و بركات خدا بر شما باد. [1] .


امام اين نامه را به وسيله يكي از دوستانش به بصره فرستاد واو پس از انجام مأموريت خويش توسط عوامل ابن زياد دستگير و به دار آويخته شد.

امام (ع) دراين پيام، چند موضوع مهم را خاطر نشان مي سازد:

1- تأكيد بر جايگاه امامت و رهبري كه تداوم دهنده رسالتهاي نبوت و پيامبري است و تأكيد بر اين كه اهلبيت پيامبر به داشتن اين مقام از ديگران سزاوارترند.

2- اين كه با وجود وارثان و جانشينان حقيقي پيامبر، اشخاصي ناصالح خلافت او را غصب كرده اند.

3- تصريح بر اين كه خاندان نبوت به جهت پرهيز از تفرقه در ميان امت اسلامي و حفظ آرامش و مصالح مردم، بر غصب مقام و حق خويش سكوت ورزيده اند.

4- تأكيد بر اينكه سنت پيامبر از ميان رفته و بدعتها و احكام ناروا و زنده شده، از اينرو خود را به عنوان مصلح و ايحياگر موظف به احياي سنت پيامبر و هدايت امت وي مي بيند.


پاورقي

[1] طبري مي‏نويسد: حسين (ع) اين نامه را به دستيار خويش سليمان داد تا چند نسخه از آن را براي اين چند تن بنويسد مالک بن مسمع بکري، احنف بن قيس، منذر بن جارود، مسعود بن عمرو، قيس بن هيثم، عمرو بن عبيدالله بن معمر، و يک نسخه را هم به عنوان همه سران و بزرگان بصره بفرستد. طبري، ج 5، ص 357.