بازگشت

سياست انتظار و اعتراض


آورده اند كه: چون خبر رحلت امام حسن (ع) به كوفه رسيد، بزرگان ايشان گرد آمدند و نامه تسليت براي امام حسين (ع) نوشتند، جعدة بن هبيرة بن ابي وهب كه از همگان در دوستي و محبت صميمي تر بود، چنين نوشت:

«اما بعد، شيعيان شما كه اينجايند مشتاق شمايند و جانهايشان هواي تو دارد و هيچكس را با تو برابر و همسنگ نمي دانند و همگي به صحت و صوابديد رأي برادرت در تأخير جنگ پي برده اند و مي دانند كه شما هم نسبت به دشمنان خشن و سختگيري، اگر دوست داري كه خلافت را در دست گيري پيش ما بيا كه ما جان خود را براي فداكاري تا حد مرگ آماده كرده ايم».


اين نامه و برخي از اظهارات شيعيان در زمان حيات امام مجتبي (ع) حاكي از نگراني و نفرت روز افزون آنها از رفتار و كردار معاويه و باور راسخ آنها به امامت و خلافت اهلبيت پيامبر (ص) است، هر چند درجه اعتقادات آنان با هم يكسان نبود و همه در يك اندازه از تعبد و تسليم قرار نداشتند، گاه اين تفاوت انديشه و ايمان سبب بروز ناهمسازگريها و احيانا برخوردهاي نسنجيده از سوي برخي از آنان بخصوص در زمان امام مجتبي (ع) مي شد. در نامه ها و پيامهايي كه بعدا از سوي شيعيان براي امام حسين (ع) به جانب مكه روان شد، اين تفاوتها آشكارتر است.

امام حسين (ع) در اين مرحله، ضمن اظهار پايبندي به قرار داد امام مجتبي (ع) در پاسخ آنها نوشت:

خدايتان رحمت فرمايد! بر زمين بچسبيد و در خانه ها كمين كنيد و تا هنگامي كه معاويه زنده است از اينكه مورد بدگماني قرار بگيريد پرهيز نماييد، اگر خداوند براي او چيزي پيش آورد و من زنده بودم انديشه ي خود را براي شما خواهم نوشت [1] .

از پاسخ هاي امام حسين (ع) به نامه هاي شيعيان چنين برمي آيد كه سياست حسيني در اين مرحله از تاريخ، سياست صبر و انتظار بود؛ صبر در برابر نابهنجاريهاي اندوهباري كه تاب و تحمل را دشوار، و درعين حال حفظ مصالح مسلمانان آن را ناگزير مي ساخت. از اينرو امام (ع) انتظار فرارسيدن زمانه اي مناسب براي آغاز رسالت تاريخ خود را به شيعيان تأكيد مي نمود.

اما اين صبر و انتظار بدان معنا نبود كه وي در برابر زشتكاري، ستمگري و فساد گستري حكومت اموي بي تفاوت باشد. چه او اگر جنگ با معاويه را به جهت حفظ حرمت پيمان امام مجتبي (ع) و مصالح مسلمانان روا نمي ديد، سكوت را نيز جايز


نمي شمرد.

از اينرو هيچگاه در مدت ده سال امامت خويش آرام نبود و هرگز بر گفتار و رفتار زشت معاويه چشم نمي پوشيد.


پاورقي

[1] اخبار الطوال ص 222. انساب الاشراف، ج 3، ص 152.