بازگشت

زينب در كوفه


وقتي اهل بيت امام حسين عليه السلام بر ابن زياد وارد شدند، حضرت زينب به صورتي كه كسي نمي شناخت بر اين ملعون وارد شد، ابن زياد سؤال كرد اين چه كسي است، گفته شد او زينب دختر علي عليه السلام است، ابن زياد رو به حضرت زينب كرد و گفت «الحمد لله الذي فضحكم و أكذب احدوثتكم؛ خدا را شكر كه خداوند شما را رسوا كرد و كارها و گفته هاي شما را ]اين كه بر حق هستيم، و وحي بر اين خاندان نازل مي شود! و...[ را تكذيب كرد» حضرت زينب عليهاالسلام در جواب فرمودند «انما يفتضح الفاسقق و يكذب الفاجر و هو غيرنا؛ تنها شخص فاسق رسوا مي شود و تنها شخص فاجر دروغ مي گويد، و آن شخص ما نيستيم» سپس ابن زياد گفت «كيف رأيت صنع الله بأخيك و اهل بيتك؛ حضرت در جواب فرمودند: ما رأيت الا جميلا؛ هولاء قوم كتب الله عليهم القتل فبرزوا الي مضاجعهم؛ به جز خوبي چيزي نديدم، آن ها افرادي بودند كه خداوند براي آن ها شهادت را تقدير نموده بود، و به جايگاه و آسايشگاه خود نائل آمدند؛ و به زودي خداوند بين تو و آنها جمع مي كند، آن موقع خواهي ديد چه كسي گرفتار است؛ مادرت به عزايت بنشيند، يابن مرجانه!» [1] .

طبرسي در كتاب احتجاج خطابه هاي آتشين زينب عليهاالسلام را نگاشته است كه به پاره اي اشاره مي شود. در آن روزي كه اهل بيت عليهم السلام را وارد كوفه كردند، مردم كوفه وقتي آن وضع سرهاي بر ني و زنان و بيماري امام سجاد عليه السلام را مشاهده كردند گريان شدند. به ناگاه زينب دختر علي بن ابي طالب عليه السلام به آن جمع اشاره اي فرمود كه ساكت شويد. حذام اسدي گفت: به خدا سوگند، تا حال كسي را اين قدر مصيبت ديده نديده بودم كه اين گونه
چون اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام در كمال آرامش سخن گويد، ناگاه به مردم اشاره فرمود كه ساكت شويد. پس از آن نفس ها در گلو پيچيد و صداي زنگ ها ساكت و خاموش شد. پس از حمد و ثناي خدا و رسول فرمود: «اما بعد، يا اهل الكوفه، يا اهل الختل و الغدر و الخذل،...؛ اما بعد اي مردم كوفه! اي اهل شكستن عهد و پيمان! و...» [2] پس از اين خطبه حضرت زينب عليهاالسلام بود كه وضع بازار كوفه به هم ريخت، همه پريشان و پشيمان از عمل خويش شدند. پيرمردي مي گفت: «بابي و امي كهولهم خير الكهول و نساؤهم خير النساء و شبابهم خير شباب و نسلهم نسل كريم و فضلهم فضل عظيم؛ پدر و مادرم فدايت! پيرانشان برترين پيرها، جوان هايشان بهترين جوانها و زنانشان برترين زنان و نسلشان نسلي بزرگوار و فضلشان برتري بزرگي است...» اينجا بود كه امام سجاد عليه السلام فرمود: «يا عمة! اسكتي ففي الباقي من الماضي اعتبار، و انت بحمد لله عالمة غير معلمة، فهمة غير مفهمة...؛ [3] اي عمه! ساكت باش كه در آيندگان از گذشتگان عبرتي است. به لطف و سپاس خدا، شما دانشمندي هستي كه استاد نديده اي، اهل درك و درايتي هستي كه به شما آن را كسي نياموخته». از اين عبارت امام سجاد عليه السلام به عصمت حضرت زينب عليهاالسلام پي مي بريم.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 115 - 116. و ر ک: امالي الصدوق، ص 146؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 42.

[2] الاحتجاج، ج 2، ص 29؛ نفس المهموم، ص 247؛ اللهوف، ص 64.

[3] الاحتجاج، ج 2، ص 31؛ نفس المهموم، ص 248.