بازگشت

امام سجاد در كوفه


با ورود كاروان به كوفه، و با ديدن سرها بر نيزه و اسارت آل الله، به ناگاه زنان اهل كوفه شروع به گريه و زاري كردند، در حالي كه گريبان چاك مي دادند. امام سجاد عليه السلام فرمود:


«... ان هولاء يبكون علينا، فمن قتلنا غير هم؛ اين گروه بر ما مي گريند، پس چه كس غير اينها ما را كشته است؟» [1] .

درسي كه مي توان گرفت: ما به عزاداريهاي خود افتخار مي كنيم و جاي مباهات نيز هست. اما مبادا همين تعجب به امام عصر عجل الله تعالي فرجه الله الشريف دست دهد كه اينها امروز در جلسات حسين عليه السلام مي گريند، اما در برابر جنايات، و تعدي ها و حقوق و ناموس مردم ساكت اند. در حالي كه اصل دين و تشيع نابودي قرار گرفته، اينان فقط بر مصائب امام گريه مي كنند! قدري به عمق اين مسئله بايد نگريست.

پس از اين گفتار امام سجاد عليه السلام، فاطمه صغري و ام كلثوم با مردم سخن گفتند. امام پس از آن پيش زمينه هاي مناسب به نطقي آتشين پرداخت: «ايها الناس، ناشدتكم بالله، هل تعلمون انكم كتبتم الي ابي و خدعتموه، و اعطيتموه من انفسكم العهد و الميثاق و البيعة؟ ثم قاتلوه و خذلتموه فتبا لكم ما قدمتم لانفسكم و سوء لرأيكم...؛ اي مردم! شما را به خداوند قسم مي دهم، آيا شما مي دانيد كه نامه به پدرم نوشته ايد و به او نيرنگ زده ايد و شما عهد و پيمان بستيد و بيعت كرديد؟ سپس او را كشتيد و خوار كرديد. پس واي بر شما، چه بد اعمالي را براي خود پيش فرستاده ايد و چه بد راهي و نظري داشته ايد».

پس از اين سخنان، فرياد اشك و آه مردم بلند شد. بعضي به بعضي مي گفتند با آن چه كرديد خود را هلاك ساخته ايد. امام عليه السلام گفتاري ديگر با لحني مهربان بيان داشت كه نتيجه اي ديگر بخشيد و آن اين بود: «خداوند كسي را كه نصيحت مرا بپذيرد و سفارش مرا درباره خدا رسول و اهل بيت او قبول كند، حفظ كند كه البته ما و رسول خدا را برترين الگو بر خود گرفته اند» پس از آن مردم گفتند: اي پسر پيامبر! مات همگي گوش مي دهيم، اطاعت مي كنيم و پيمان شما را به گردن مي نهيم، به شما بي رغبت نيستيم، پس هر چه مي خواهيد ما را به آن امر كنيد. خدا شما را رحمت كند، ما در جنگيم با كسي كه با شما در جنگ باشد


و در صلح و سلامتيم با كسي كه با شما در صلح و صفا باشد تا كه انتقام شما را از ظالمان به شما و ستمگران به خودمان بازگيريم.

امام در پاسخ فرمود: «هيهات، ايها الغدرة المكرة، حيل بينكم و بين شهوات انفسكم، اتريدون ان تأتوا الي كما اتيتم الي آبائي من قبل كلا...؛ [2] دور است، اي مكاره هاي فريبكار! بين شما و شهوات نفساني شما فاصله افتاده، آيا اراده كرده ايد كه به سوي من آييد آن گونه كه پيش از اين به پدرانم روي آورده ايد؟ هرگز».

درسي كه مي توان گرفت: 1. چرا انسان شايسته عنوان مكاره و فريبكار مي شود؟

2. شهوات نفساني چگونه بين فطرت و انسان حائل مي شود؟

3. چرا انسان به گونه اي فريبكار مي شود كه امام براي هميشه او را كنار مي زند؟


پاورقي

[1] الاحتجاج، ج 2، ص 29؛ اللهوف، ص 63.

[2] الاحتجاج، ج 2، ص 32؛ اللهوف، ص 68 - 69؛ نفس المهموم، ص 248؛ مثير الاحزان، ص 89.