بازگشت

شهادت هفاف


به محض ورود به كربلا «هفاف» خود را هوادار امام معرفي نمي كند تا بداند داستان از چه قرار است. مي پرسد: «مولاي ما حسين عليه السلام كجاست؟» گويند: «تو كجا بودي و كيستي؟» گويد: «من هفاف بن مهند راسبي هستم، آمده ام تا حسين عليه السلام را ياري


كنم.» گفته مي شود: «ما حسين را كشته ايم و از اولاد و برادران و اصحاب او احدي را باقي نگذاشته ايم، مگر يك مرد بيمار و جماعتي از زنان و دختران او؛ و اكنون لشكر عمر سعد به غارت خيام حرم حسين هجوم برده است» دنيا در برابر چشمانش سياه شد و چون شيري غران بر آن سپاه حمله ور شد. [1] او ديگر دانسته بود كه امام تا آخرين لحظات مقاومت كرده و با ياران تا آخرين نفس جنگيده است. او به وظيفه خود آگاه شده بود و اعلان مي كرد كه حسيني است. رجزهاي او در نبردهاي دلاورانه اش اين است:



«يا ايها الجند المجند

انا الهفاف بن المهند



أبغي عيالات محمد؛ [2] .

اي سپاه آراسته به جنگ! به هوش باشيد من هفاف پسر منهدم، در جستجوي اهل بيت و خاندان محمد صلي الله عليه و آله هستم».




پاورقي

[1] ذخيرة الدارين، ص 454 - 455.

[2] تسمية من قتل مع الحسين عليه‏السلام، ش 107.