بازگشت

امام پس از شهادت اهل بيت


پس از شهادت قاسم، امام در برابر خيمه ها ايستاده بودند. علي اصغر در دست امام تير خورده بود و عباس نيز به شهادت رسيده بود. ديگر يار و ياوري براي امام نمانده بود. از طرفي تشنگي آن حضرت را آزار مي داد. امام با شمشيري آخته در برابر آن گروه ستمگر قرار گرفت. در حالي كه از حيات و زندگي مأيوس بود، آن مردم را به مبارزه مي طلبيد. هر كه به قتال امام حاضر مي شد، در دم كشته مي شد. در اين نبرد كسي تاب مقاومت نداشت.

عده زيادي به دست تواناي امام كشته شدند. [1] .

امام به جانب راست سپاه حمله ور شد؛ او اين گونه رجز مي خواند:



«الموت اولي من ركوب العار

و العار اولي من دخول النار [2] .



مردن از آلودگي به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر است» پس از آن، امام به طرف چپ سپاه دشمن حمله كرد و مي فرمود:



«انا الحسين بن علي

احمي عيالات ابي



آليت ان لا انثني

امضي علي دين النبي؛ [3] .



من حسين فرزند علي هستم، از خاندان پدرم حمايت مي كنم، سوگند خورده ام كه به دشمن پشت نكنم؛ و پيرو دين نبي اكرم صلي الله عليه و آله باشم».


در واقع اين آخرين سرود حماسي اباعبدالله الحسين عليه السلام بوده است.

«عبدالله بن عمار بن عبد يغوث» مي گويد: غمگيني چون او نديده بودم كه فرزندان و اهل بيت و يار و دوستانش كشته شده باشند و اين گونه با قوت روح و بدن برزمد. امام آن گونه با جرأت و دليرانه بر دشمن حمله مي كرد كه گروه دليرمردان (دشمن) هر وقت او شدت نشان مي داد، از هم مي شكافت و ديگر كسي توان مقاومت نداشت. [4] .

«عمر بن سعد» در حالي كه همه سپاهيانش را مورد خطاب قرار داده بود، فرياد زد: «اين فرزند انزع البطين (از القاب امام علي عليه السلام) است، و اين پسر كشنده عرب است. از هر طرف به او حمله كنيد» ناگهان چهار اسب تيرانداز امام را محاصره كردند. در اين محاصره بين امام و خيمه گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهيب زد: «يا شيعة آل ابي سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم و ارجعوا الي أحسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون؛ اي پيروان خاندان ابي سفيان! اگر شماها دين نداريد و از روز بازگشت نمي هراسيد، پس در دنياي خود آزاده باشيد و به (روش) نياكان خود بازگرديد، اگر عرب هستيد، همان طور كه اين گونه مي پنداريد».

شمر صدا زد: «اي پسر فاطمه! چه مي گويي؟» امام فرمود: «من و شما با هم مي جنگيم، زنان گناهي ندارند. تا زنده ام تجاوزكاران و سركشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من بازداريد» شمر پذيرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختي گراييد و تشنگي عرصه را بر امام تنگ كرد. [5] .

امام اين بار به سوي فرات حمله ور شد. «عمرو بن حجاج» كه با چهار هزار سپاه در اطراف فرات بود، شكست خورده و سپاه از اطراف امام پراكنده شد. اسب وارد آب شده بود، امام به اسب خود فرمود: «تو تشنه اي و من نيز تشنه ام تا از آب ننوشي من هم از آب نخواهم نوشيد»، اسب از نوشيدن آب امتناع داشت. گويا كلام امام را مي فهميد. امام دست


زير آب بردند كه ناگاه كسي فرياد زد:؛آيا شما از (نوشيدن) آب لذت مي بري در حالي كه به حرم تجاوز شد؟» امام آب را ريخت و هيچ ننوشيد و با سرعت روانه خيمه ها شد. [6] .


پاورقي

[1] مثير الاحزان، ص 72؛ خوارزمي، مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 33.

[2] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 33؛ بحارالانوار، ج 45، ص 50.

[3] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 110.

[4] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 452.

[5] اللهوف، ص 52.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 50؛ نفس المهموم، ص 220.