بازگشت

امام حسين پس از معاويه


در نيمه رجب سال 60 هجري، معاويه از دنيا رفت. [1] يزيد جايگزين او شد. يزيد نامه اي به والي مدينه «وليد بن عقبه» نوشت و از او خواست كه از امام حسين عليه السلام، عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر بيعت بگيرد. [2] ابن زبير و ابن عمر در اواخر ماه رجب از مدينه فرار كردند؛ اما امام حسين عليه السلام از بيعت امتناع ورزيد. [3] «مروان بن حكم» علي الدوام والي مدينه را بر گرفتن بيعت از امام تحريك مي كرد تا اين كه شب يكشنبه - دو روز مانده به پايان رجب - امام به سوي مكه حركت فرمود. [4] شرح اين قضايا در سير امام از مدينه به مكه، و مكه به عراق در فصل نخست كتاب آمده است.

سحرگاه روز عاشورا امام را خواب ربود. هنگامي كه بيدار شد، ياران را از رؤياي صادقانه خويش باخبر ساخت. آن حضرت فرمود: «سگاني را ديدم كه مرا گاز مي گرفتند. اما شديدترين آنها بر من سگي بود كه به پيسي و برص مبتلا بود». [5] .

و بعد از آن رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب مي بينند كه به دنبالشان اصحاب آن حضرت بوده اند، در حالي كه فرموده بود: «تو شهيد اين امت هستي؛ اهل آسمان ها و ملكوت اعلي


تو را بشارت مي دهند، امشب افطار نزد من هستي، شتاب كن و هيچ تأخير مينداز، پس اين ملكي است كه از آسمان فرود مي آيد تا كه از خون شما برگيرد و در شيشه اي سبز قرار دهد». [6] .

پيش از اين اشاره شد كه در تمام بخش هاي نهضت كربلا، قطب و مدار حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام بود. پيش از اين، درباره هر شهيدي قدري از امام سخن گفته ايم، اما در اين بخش به تنهايي امام و «وتر الموتور؛ تنهاي تنها» بودن آن بزرگ مي پردازيم.


پاورقي

[1] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 324.

[2] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 338.

[3] ابصار العين، ص 24.

[4] تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 340 - 341.

[5] کامل الزيارات، ص 75؛ بحارالانوار، ج 45، ص 87.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 3.