بازگشت

شهادت عبدالله بن الحسن


ناگاه «أبحر بن كعب» شمشير خود را به سوي امام پايين آورد. عبدالله فرياد زد: «ويلك يا بن الخبيثة، أتقتل عمي؟؛ اي پسر زن ناپاك! واي بر تو! آيا مي خواهي عمويم را بكشي؟» بحر قصد ضربه زدن به امام را داشت. ناگاه عبدالله دستش را پيش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولي دست مباركش تا پوست قطع شد و دست آويزان گشت. كودك فريادش بلند شد «يا امتاه؛ اي مادرم!» حسين عليه السلام او را در بر گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: «يابن اخي، اصبر علي ما نزل بك، و احتسب في ذلك الخير، فان الله يلحقك بآبائك الصالحين؛ اي فرزند برادرم! بر آن چه به تو رسيده صبر كن و آن را به حساب خير بگذار؛ چرا كه خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد كرد» [1] امام دست خود را به آسمان بلند كرد: «اللهم أمسك عليهم قطر السماء و امنعهم بركات الارض. الهم فان منعتهم الي حين ففرقهم بددا، و اجعلهم طرائق قدادا، و لا ترضي الولاة عنهم ابدا. فانهم دعونا لينصرونا، ثم عدوا علينا، فقتلونا؛ [2] پروردگارا! قطرات باران را از اينها دريغ بدار و


بركات زمينت را از اينها بازدار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره مند مي سازي، بين آنها تفرقه بينداز و هر كدام را به راهي جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اينها راضي مدار؛ چرا كه اينها ما را دعوت كردند تا كه ياريمان كنند، سپس بر ما دشمني كردند و ما را كشتند».

ابوالفرج گويد: در نهايت عبدالله به دست «حرملة بن الكاهل الاسدي» به شهادت رسيد. [3] در زيارت ناحيه مقدسه آمده «السلام علي عبدالله بن الحسن بن علي الزكي» و سپس بر قاتل او به نام «حرمله بن كاهل الاسدي» نفرين شده است. [4] .

درسي كه مي توان گرفت: نكته اينجاست كه كودكان اهل بيت عليهم السلام با سخت ترين مسائل چون انسان هايي كه از بلوغ فكري و هوشي بالايي برخوردار بودند، رفتار مي كردند.



پاورقي

[1] الارشاد، ج 2، ص 110.

[2] الارشاد، ج 2، ص 111.

[3] مقاتل الطالبيين، ص 89.

[4] اقبال الاعمال، ج 3، ص 75.